پنج شنبه 25 اسفند 1390 |
يا رحيم
هرکي نگاهي دارد از درون و از برون
شاهدي در کنار دارد هم دقيق و هم شفيق
ماهي در هروله گرفتار صيد صياد برون
نداند که چگونه آيد در کنار يا بر کنار
سلامي و کلامي سخن از نو کند
شاد باشد و هلهله برپا کند
سخت نيست بودن در ميان
برکنار ديوار هم نيست جاي امن
فردا و فرداها در پي هم در گذار زمان
خطوط در هم و ورهم مينگارم من
شاخصي نيست پس نگارم در انتظار
بيخود شده سرگردان و ويلان در واديم
رنگي دگر زن نيست اين ميدان جبهه کاروزار
وارسي کردم ني ديدم پيشانيام نينشانيم
هم سلاح بود و صلاح همدگر
کي داند چه گيرد بر زبان يا دست توان
رازها ميبينيم در اين يک وجب
زمين وسيع رب عالم تابم نادرم
منصور هم نيست در کلام مسرور خويش
ريگ بيابان هست قيمتي در بر هر نکته سنج
شايد وقت ديگر خواستيم ترک او را ترک بينيم
ما بدينجا خوش نيست در بايد نمود حرکتها
راهي بدين سردي ديدهاي اي پير ميکده
صبح کردهاي تن در سوز و آتش از تن فرو
افلاک را ننگر بيد مجنون اينجاست نار
هر برگي نشاني دارد در درون از دور
درياها دور شد از مي برون کرد
خاطري در گذشته ماري در پوستين تن
آفتاب سن را ترک نگفته با اين سن بلند
من چگونه ترک گويم خاطر دوران را
از غيب هر دم ميبارد چوب و سنگ
فصل باريدن را کرديم پشت سر در جاي تنگ
گل به هزار رنگ دارد ناز قشنگ
پلنگ تيز دندان نداند اين راز زورق بيقرار
شکوت راهبان ديدني نيست با چشم تنگ
تنگتر بايد ديد عمق جاده فکر سالار راه
ميشود کرد فراموش همه اين برديان
حلميان و هليان و هنديان و مصريان
شور دل بايد نمود
تا شود پيدا نا پيداي گم
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: پيداي گم,
نویسنده : علي اكبري(آج)
|