ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 59
بازدید ماه : 78
بازدید کل : 72971
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1


بیداد

یا غیور

در روشنایی دنبال سایه ها بودم

ناگهان تاریکی فرا گرفت مرا

اینجا گلبرگها صاف هستند

کمی جلوتر ساقه ای شکسته

انگار ساق پایمان خمیده

درختی به بلندای خانه کل محمد

از دور پیداست

درخت توت است

آنها را می چینم شیرین و درشت

خوردن قبل از ترک درخت زرنگی است

تابم کم است در بی تابی روزگار

شاید بنشینم سر کویش ناراحت

فکرم درگیر است قالب ندارد

شرمگین دیگر درختان سر راه

علفزاران تنهایی روزهای تب دار

وای از اینهمه بی شرمی سردمداران

سران تنگ دنیای گرفتار

پا پیچ همه ناچاران اقلیم

دروازه تنگی تنفس زنان بیمار

آه از اینهمه بیداد

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: ماه ربیع الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)
زجر

یا غفور

برگی کوچک از درختی بزرگ بر زمین نشست

بادی آنرا کمی جابجا کرد

پیرمردی از کنار آن گذشت

طوفانی آنرا در هوا چرخاند

در سکوتی کنار پیاده رویی جا خوش کرد

کودکی آنرا پایمال کرد

ذرات آن در کف خیابان کشیده شد

هنوز هم لاستیکهای زیادی از روی آن می گذرند

شب و روز

چه زجری می کشد سپوری که هر روز باید کف خیابان و پیاده رو را جارو بکشد

دیگر هیچ کس طوفان را لعنت نخواهد کرد

دیگر هیچ ماموریتی برای بیابان نوشته نمی شود

تمام درختان در پارک و باغ آسوده بودند

هیچ مهم نبود که باد وزشی کند و ابر غرشی

اتفاقات تصادفی در حال رخدادن هستند

اما آنطرف کسی صدا می کند

برگها بی گناه کنده شدند

اینطرف گوش هایی می شنود

همه می دانند که اتفاق شایعه برداشته است

اما جوانکی چاقویش در دل ماموری فرو می نشیند

...

کمی بعد طناب دار محکم می شود

هیچ کس او را بی تقصیر نمی داند

حتی آنطرفی

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، دلنوشته ها، اجتماعي، ،
:: برچسب‌ها: ماه ربیع الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)