منوی اصلی


نویسندگان


آرشیو موضوعی

عمومي
مناسبت روز[94]
قصه و قاصدك[83]

تحليل روز

علی اکبری
خاطرات[13]
دلنوشته ها[51]

شهرستان انار
اماكن انار[5]
جغرافياي انار[3]
مردم انار[11]

اجتماعي
حقوق[32]
اخلاقي و مذهبي[90]

علمي
علوم پايه[10]
علوم انساني[46]

لینک دوستان

آج در آوا

روزنامه 7صبح

روزنامه جمهوري اسلامي

روزنامه رسالت

روزنامه خراسان

روزنامه اطلاعات

روزنامه كيهان

مسابقه درسهايي از قرآن

آج انار

شهرستان انار

انار

آج

علي اكبري(آج)

آج در پرشين

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 153
بازدید ماه : 1659
بازدید کل : 57324
تعداد مطالب : 240
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1


آرشیو ماهانه

فروردين 1403

بهمن 1402

آبان 1402

مرداد 1402

تير 1402

خرداد 1402

ارديبهشت 1402

فروردين 1402

اسفند 1401

بهمن 1401

دی 1401

آذر 1401

آبان 1401

مهر 1401

مرداد 1401

خرداد 1401

ارديبهشت 1401

فروردين 1401

اسفند 1400

بهمن 1400

دی 1400

آذر 1400

آبان 1400

شهريور 1400

خرداد 1400

ارديبهشت 1400

فروردين 1400

آذر 1399

مهر 1399

شهريور 1399

خرداد 1399

ارديبهشت 1399

دی 1398

آذر 1398

آبان 1398

شهريور 1398

مرداد 1398

خرداد 1398

ارديبهشت 1398

فروردين 1398

اسفند 1397

دی 1397

آبان 1397

مهر 1397

مرداد 1397

تير 1397

خرداد 1397

ارديبهشت 1397

اسفند 1396

بهمن 1396

دی 1396

آذر 1396

آبان 1396

شهريور 1396

مرداد 1396

تير 1396

خرداد 1396

ارديبهشت 1396

فروردين 1396

اسفند 1395

بهمن 1395

دی 1395

آذر 1395

آبان 1395

مهر 1395

شهريور 1395

مرداد 1395

تير 1395

خرداد 1395

ارديبهشت 1395

فروردين 1395

دی 1394

آذر 1394

آبان 1394

ارديبهشت 1394

فروردين 1394

اسفند 1393

بهمن 1393

دی 1393

آبان 1393

مهر 1393

شهريور 1393

مرداد 1393

تير 1393

فروردين 1393

اسفند 1392

بهمن 1392

آذر 1392

آبان 1392

آذر 1391

آبان 1391

مهر 1391

شهريور 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

فروردين 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

شهريور 1390

تير 1390

خرداد 1390

فروردين 1390

اسفند 1389

بهمن 1389

دی 1389

آذر 1389

آبان 1389

مهر 1385

پیوند های روزانه


لوگوی ما

آج


لوگوی دوستان


بر چسب ها




سخن29

دو شنبه 17 مهر 1391

یا غفار

رسول اکرم صلی الله علیه واله و سلم:

وقتی خداوند برای بنده‌ای نیکی بخواهد،وی را در کار دین دانا و به دنیا بی‌اعتنا می‌سازد و عیوب او را بدو می‌نمایاند.

امام جواد علیه‌السلام:

کسی که راه ورود به کاری را نشناسد راه برون شدن از آن درمانده‌اش می‌کند.

امام محمد باقر علیه‌السلام:

 خداوند دوست ندارد اصرار درخواهش از یکدیگر ولی اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد.

خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می‌دهد ولی دینش را فقط به دوست خود می‌بخشد.

هر کس به خدا توکل  کند مغلوب نمی‌شود.

دعای انسان برای برادر دینی‌اش نزدیکترین و سریع‌ترین دعا به  اجابت است.

با ارزش‌ترین کارها نزد خداوند عملی است که بنده بر آن مداومت ورزد، هرچند کم باشد.

سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام باقر,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 13:42



مادر امام رئوف

شنبه 7 مهر 1391

يا ضامن آهو

ميلاد مسعود هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت حضرت امام رضا عليه‌السلام بر همه شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) مبارک باد

در پست ميلاد رضوي زندگي آن امام همام را بيان داشتيم در اينجا از مادر مکرم آن حضرت مي‌آوريم

*چگونه بانو «تکتم» به محضر امام موسي کاظم(ع) رسيدند:

آن بانوي طاهره، در سال 147 هجري قمري، يعني تقريباً در همان سالي که وجود نازنين امام کاظم(ع) در سن 19 و يا 20 سالگي به سر مي‌برند، در ميان کارواني که کنيزان و برده‌هايي را از شمال آفريقا (از شهر مريس) براي فروش به آن شهر آورده بود، وارد شهر مدينه شد.

در آن کاروان، برده‌ها و کنيزان زيادي براي فروش وجود داشتند و اين بانوي بزرگوار نيز در آن کاروان، به عنوان يکي از کنيزان فروشي حضور داشتند.

همچنين در منابع مربوطه آمده است: آن بانوي بزرگوار، به هنگام ورود کاروان به شهر مدينه، به شدت بيمار بوده‌اند، به گونه‌اي که صاحب کاروان، او را از کنيزان فروشي ديگر جدا کرده بود و به همين خاطر هم بود که وقتي امام کاظم(ع) براي بار اول، جهت خريداري کردن وي به آن کاروان سر زد، صاحب کاروان آن بانو را به وي نشان نداد و يا حتي وقتي که بعداً امام(ع) از صاحب کاروان، او را خريداري کرد، اصحاب و ياران امام(ع) از اينکه آن حضرت، يک کنيز بيماري را با آن همه اصرار و قيمت بالا، خريداري کرد، تعجب کردند.

نجمه خاتون در بحبوحه شرايط سخت سياسي وارد مدينه شد

*اوضاع شهر مدينه و منزل امام کاظم(ع) به هنگام ورود کاروان به شهر :

ـ کاروان مربوط به آن بانوي طاهره، در سال 147 هجري قمري وارد شهر مدينه شد و از طرفي ديگر، چنان‌که در منابع تاريخي ذکر شده است، وجود نازنين امام صادق(ع)، در سال 148 هجري قمري، يعني تقريباً يک سال پس از ورود اين کاروان به شهر مدينه، توسط زهري که از ناحيه حکومت عباسي به او خورانده شد، مسموم و به شهادت رسيد.

به همين خاطر، وقتي آن بانوي مکرمه وارد شهر مدينه شد، هنوز امر خطير امامت و ولايت امت، به امام کاظم (ع) منتقل نشده بود، اين دوره از تاريخ اسلام، چنان‌که در منابع معتبر تاريخي آمده است، در واقع پر آشوب‌ترين و پر فتنه‌ترين دوره تاريخ اسلام به حساب مي‌‌آيد.

در اين دوره از تاريخ، دو خاندان فاسد بني‌اميه و بني‌عباس در دسته‌ها و جناح‌هاي مختلف، به شدت رو در روي هم قرار گرفته‌ بودند و جنگ‌ها و خونريزي‌هاي زيادي، ‌هر روز به گوش مردم مسلمان مي‌رسيد.

بني اميه که قريباً تا چند دهه قبل از اين، به اوج قدرت و سلطنت بر ممالک عربي دست يافته بودند و ظلم و ستم آنها در حق شيعيان و علويان به اوج خود رسيده بود، هم‌اکنون به بهانه مقابله با دشمن سرسخت خود، يعني خاندان بني‌عباس، از کشتن علويان و شيعيان و مردمان مظلوم، هيچ ابايي نداشت و براي دفاع از قدرتي که در دست داشت، دست به هر فتنه‌اي مي‌زد.

در اواخر عمر شريف امام صادق(ع) بني عباس بر بني‌اميه غالب شدند و توانستند قدرت را از چنگ آنان بيرون بياورند و سرانجام، منصور عباسي که حاکمي بسيار ظالم و مستبد و فاسد بود، بر اريکه سلطنتي تکيه زد و آن‌گاه همه کينه‌ها و عداوت‌هاي خاندان عباسي را از علويان و خاندان اهل‌بيت(ع) ظاهر ساخت و تا مي‌توانست به ظلم و ستم در حق آنان و به قتل و کشتارشان اقدام کرد.

بنابراين در اين دوره از تاريخ،‌ خانه امام(ع) کاملاً تحت نظارت و محاصره دستگاه فاسد حکومتي بود، به گونه‌اي که کوچکترين ارتباط اصحاب و ياران و علويان با اين خانه، تحت کنترل بود و معمولاً به قتل و اسارت اصحاب مي‌انجاميد.

مادر امامان هفتم و هشتم از اهالي اندلس بودند

*مادر امام کاظم(ع) نيز از اهالي اندلس بودند:

ـ مادر امام کاظم(ع)، حميده خاتون در ابتدا کنيزي بودند که از منطقه‌اي از مناطق شمال آفريقا و از حوالي اندلس (اسپانياي فعلي) از قومي از اقوام بربر، براي فروش وارد مدينه شده بود و وجود نازنين امام باقر(ع) او را خريداري کردند و سپس او را به همسري فرزند معصومش امام صادق(ع) در آوردند.

اين زن در واقع، معلم و مربي بانو تُکتَم، مادر حضرت معصومه(س) نيز به شمار مي‌رود و در حقيقت به نوعي، هم‌ولايتي آن بانو نيز محسوب مي‌شود؛ چرا که هر دو بانوي بزرگوار از همان حوالي اندلس و نَوب (از نواحي شمال آفريقا) به عنوان کنيز، به مدينه آورده شده بودند و سپس از قضاي لطف ‌آميز پروردگار متعال، ‌افتخار ورود به منزل امام معصوم(ع) را کسب کردند و در نهايت، به نکاح بهترين مخلوقات روي زمين در آمده‌اند.

*حميده خاتون، از کنيزي تا بزرگترين عالمه دين:

بانو حميده خاتون زني بسيار دانشمند، فقيه، عالمه و آشنا با معارف بلند ديني بود، او به بسياري از احاديث معصومين (ع)، به ويژه نسبت به احاديث صادر شده از زبان مبارک امام صادق(ع) آگاه بود و حتي به نشر و ترويج و نقل احاديث آن امام بزرگوار به خصوص در ميان بانوان مسلمان مي‌پرداخت.

مرحوم شيخ عباس قمي، صاحب کتاب مشهور مفاتيح الجنان در کتاب ديگرش منتهي الآمال چنين مي‌نويسد: آنچه بر من از برخي روايات مفهوم شد، آن است که آن مخدره، چندان فقيهه و عالمه نسبت به احکام و مسائل دين بوده است که وجود نازنين حضرت صادق(ع) زن‌هاي جامعه را که در مسائل ديني از آن حضرت سئوال مي‌کردند، به آن بانوي مکرمه ارجاع مي‌دادند تا مسائل خود را از او سوال کنند.

رؤياي صادقانه امام کاظم(ع) قبل از ازدواج

*ماجراي آن رؤياي صادقانه‌اي که امام موسي کاظم(ع) قبل از ورود نجمه خاتون به مدينه ديدند:

ـ برخي از محدثين و مؤرخين در منابع مربوط به زندگاني امام کاظم و يا امام رضا(ع) نوشته‌اند؛ در همين اوضاع و زمان بود که وجود نازنين امام کاظم(ع) در شبي از شب‌ها، جد اعلاي خود حضرت رسول اکرم(ص) و همچنين جد بزرگوارش حضرت علي(ع) را در خواب ديد که آن دو حضرت، پارچه‌اي ابريشمي به همراه خود داشتند و وقتي آن را باز کردند، در ميان آن پيراهني بود که آن را به دستان مبارک امام کاظم(ع) دادند و امام(ع) وقتي آن پيراهن را نگريست، ديد که عکس دختري نوراني و خوش‌سيما بر روي آن نقش بسته است.

آن‌گاه حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت اميرالمومنين(ع) خطاب به آن حضرت فرمودند: اي موسي، بدان که از اين کنيز، بهترين انسان‌هاي روي زمين براي تو متولد خواهد شد و سپس فرمودند: «اي موسي! هرگاه که آن مولود به دنيا آمد، نام او را علي بگذار».

و فرمودند: (اي موسي) همانا خداوند متعال به واسطه آن مولود "يعني وجود نازنين امام علي بن موسي الرضا(ع)" عدالت و رأفت و رحمت خود را براي خلائق خود آشکار خواهد کرد؛ خوشا به حال کسي که او را تصديق کند و واي بر حال آن‌که با او دشمني کرده و او را تکذيب کند.

*ماجراي ورود بانو تکتم به خانه امامت :

ـ «هاشم بن احمر» راوي اين ماجرا، قضيه را چنين تعريف مي‌کند:

روزي امام کاظم(ع) مرا به حضور خود طلبيدند و از من سوال کردند: آيا خبر داري که به تازگي کارواني از حوالي مغرب کنيزاني براي فروش وارد مدينه کرده است؟

من عرض کردم: نه فدايت شوم، من خبر ندارم.

آن‌گاه امام (ع) فرمودند: چرا، به تازگي کارواني وارد شهر شده است، آماده شو، تا نزد آن کاروان برويم.

پس من به همراه آن حضرت راه افتاديم و آن کاروان را در شهر پيدا کرديم، وقتي از صاحب کاروان سوال کرديم، فهميديم که تنها هفت کنيز از آن کاروان باقي مانده است و فعلاً به فروش نرسيده‌اند.

صاحب آن کاروان، وقتي قصد قصد امام (ع) را براي خريد کنيز متوجه شد، همه آن ده کنيز را يک يک به آن حضرت نشان داد، ولي امام (ع) هيچ کدام از آنها را نخواست و گويا به دنبال يک کنيز خاصي مي‌گشت، پس، از آن مرد پرسيد: آيا کنيز ديگري به همراه داري؟

آن مرد گفت: نه، کنيز ديگري ندارم.

آن حضرت فرمودند: چرا، بايد کنيز ديگري هم به همراه داشته باشي!

من از اين سخن امام تعجب کردم تا اينکه پس از چندين بار پرسش امام(ع)، سرانجام آن مرد گفت: به خدا، من هيچ کنيز ديگري به همراه ندارم، مگر يک کنيزي که هم اکنون بيمار است و به درد شما نمي‌خورد.

امام(ع) فرمودند: همان کنيز را براي من بياور.

برده فروش از آوردن آن کنيز امتناع مي‌کرد و من تعجبم از اين اصرار امام، رفته رفته زيادتر مي‌شد.

پس از آن‌که چندين مرتبه آن برده فروش، حرف امام(ع) را زمين انداخت، آن حضرت به منزل خود برگشت، ولي فرداي آن روز دوباره مرا به سراغ آن مرد فرستاد تا به هر قيمتي که شده،‌ آن کنيز را براي او خريداري کنم.

پس من دوباره نزديک آن کاروان رفتم و پيغام امام(ع) را به صاحب کاروان رساندم، آن مرد در پاسخ گفت: مانعي نيست، ولي بدان که قيمت آن کنيز بسيار گران است.

من پس از آن‌که ديدم، آن مرد روي حرفش محکم ايستاده است، گفتم: مشکلي ندارد و بالاخره با بهايي بسيار زيادتر از بهاي يک کنيز معمولي، او را خريداري کردم.

اما در همان موقعي که مي‌خواستم آن کنيز را به منزل امام(ع) ببرم، آن مرد مرا صدا زد و از من پرسيد: راست بگو، آن مردي که ديروز همراه تو بود، چه کسي بود؟

من گفتم: او مردي از بني هاشم بود.

پرسيد: از کدام سلسله بني‌هاشم؟

گفتم: همين اندازه بدان که او از بزرگان دين اسلام است.

آن‌گاه آن مرد گفت: من نمي‌دانم که او چه کسي است، ولي بدان که من اين کنيز را از دورترين بلاد غرب خريداري کرده‌ام، روزي زني از اهل کتاب، اين کنيز را ديد و از من پرسيد: اين کنيز را از کجا آورده‌اي؟

من به او گفتم: من اين کنيز را براي خودم خريده‌ام و قصد فروش آن را ندارم.

گفت:‌ چنين کنيزي سزاوار نيست که در نزد امثال تو باشد، بلکه بايد اين کنيز نزد بهترين مرد روي زمين باشد و همانا از آن مرد، ‌پسري به وسيله اين کنيز به دنيا خواهد آمد که اهل مشرق و مغرب زمين، همگي از او اطاعت کنند.

هشام مي‌گويد: من آن موقع، معني کلام او را نفهميدم، ولي بعداً که امام(ع)، آن رؤياي خود و همچنين علت خريداري آن کنيز را براي من بيان کرد، فلسفه آن را متوجه شدم.

سپس هشام مي‌گويد: آن‌گاه من آن کنيز را به منزل امام کاظم (ع) بردم، وقتي به خانه آن حضرت رسيدم، ديدم که آن حضرت با اصحاب خود نشسته‌اند و مشغول بحث و گفتگو هستند.

پس من سلام کردم و همه ماجرا را که آن برده فروش به من گفته بود، براي آن حضرت بازگو کردم، آن‌گاه يکي از اصحاب امام(ع)، فلسفه خريد آن کنيز را از خود آن حضرت سوال کرد

آن حضرت در جواب فرمودند: به خدا سوگند که من اين کنيز را جز به فرمان خداوند متعال خريداري نکردم و همانا از طرف خداوند متعال، من به خريد او، امر شدم.



:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام رضا,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 10:43



درباره



به وبلاگ من خوش آمدید
aliakbariA@yahoo.com


مطالب پیشین

جمعه
باریکه
آشنا
تقلا
روز و شب حسین
انسان حیوان
زورگیری بانکی
تمام
کالا
خواستن
چه شدیم
راهی
سوال
باد
دوگانه
وزین
تاریخ
بیداد
زجر
دیدگاه




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by aj