بنام آزادی دهنده مطلق
عجب کلمهای است این آزادی هر کس در هر جایی با هر ملیت و قومی بخود اجازه میدهد که آنرا تفسیر و بیان کند ، کلمهای که همه آنرا دوست میدارند با این کلمه جملات فراوان ساخته شده و خواهد شد.
ادبیاتیها روی آن مانور دادهاند، سیاسیون جور دیگر به تفسیر نشسته اند، شعرا با آن شعرها سرودهاند و ملاکها بافته و بیان داشتهاند. اقتصادیون بر بازار آزاد فهم کردهاند و بهترین دانستهاند که رقابت کامل میشود و....
بدین جهت است که حقیر هم بخود حق میدهم که جملاتی در حد فهم خود قلم فرسایی کنیم شاید هم وب سایی نماییم. چه بعضی را خوش آید چه بعضی را ناخوش ما هم بشریم و آزاد مثل دیگران که به خود حق دادند چنین کنند، دلیل از این محکمتر هم آفریده نشده است!
بعضی وقتی بگویی آزادی یعنی چه میگویند یعنی تو آزادی که سرنوشت خود را تعیین کنی و تصمیم بگیری برای خودت! اگر چنین بودی یعنی آزادی.
دیگری گوید تو آزادی که هرکار خواستی انجام دهی بشرطی که مانع آزادی دیگران نشوی!
تو حق تصیمیم آزادانه برای اداره کشورت داری!
شما میتوانی حرف دیگران را قبول کنی یا رد کسی شما را مجبور نکرده.
انسان آزاد آفریده شده پس خود برای خود زندان ساختهای آنرا رها کن کسی حق ندارد تو را اجبار به کاری نماید!
.............. هزاران دیگر به معنی آزادی پرداختهاند!
کمی یا فرسخی اینطرفتر یا آنطرفتر.......
.... اما این جملات زیبا هیچ یک قادر نیستند تو را با آزادی آشنا کنند بلکه فقط مفاهیم خود فهمی از آزادی ارائه میدهند.
یا تمام آزادی را بیان دارند ؛هرکدام کمی جلو میروند یا کمی عقب بالاخره هم همانطور سرگردان تورا میگذارند با این همه هیج کس نیست که از آزادی ناراحت باشد یا آنرا نخواسته باشد .
در تمام دنیا هم اگر سیر کنید و آزادی را بخواهی آزادی مطلق به هیچ عنوان وجود ندارد
هر جا و هر کس به مقتضای شرایط قیدی بر آن کوبیده و آنرا بیان کرده. یکی ملاک را انسان قرار داده یکی حکومت دیگر جامعه آن یکی فرد ، یکی بازار و ....
پس بزودی درک میکنیم آزادی بدون قید وجود خارجی ندارد هر آزادی با قیدی محدود و پایبند شده است.
اگر میگوید نه یک نمونه را آشکار کنید تا دیگری بند آنرا نشانتان بدهد.
برای چراغ سبز و قرمز چراغ زرد استثنا کردند دیگر بقیه کارها که جای خود دارد.
پس بلاشک هیچکدام تو را بی قید نمیکند! این یک اصل کلی است آزادی بدون قید و بند و شرط وجود خارجی ندارد.
مثلاً تو آزادی نباید صلب آزادی دیگری کنی
تو آزادی بشرطی که قانون برایت مانع ایجاد نکند،در حریم جامعه باید حقوق دیگران را رعایت کنی در حریم خصوصی آزادی که....
به فراخور فرهنگ،ادب،هنر،هنجار و قانون تو را به بند کرده است.
شما هم که بخواهید آنرا تعریف کنی باید به آن قیدی وارد کنی و گر نه در هرلحظه فردی میتواند عملی انجام دهد که تو را از تعریفات پشیمان کند.
سوال اساسی در همین نقطه نهفته است(یادمان باشد آزادی قید دارد).
اگر چنین است ما حق نداریم که قیدهای ملکوتی را مفلوک کنیم و بندهای مخلوقی را بجای خالقی بنشانیم و از کل به جزء تنزل دهیم، این نوع قید زدن خود نقض غرض است.
آیا صحیح است که بندهای خداوند را برداریم و بندهای بنده خدا را بجای آن قرار دهیم؛ هرگز این کار نمیتواند صحیح باشد.
منشور ملل و قوانین بینالمللی و ملی و کشوری محترم هستند اما زیر قوانین و منشور الهی چون آن کل است این جزء هرجا این دو با هم همخوانی نداشته باشند آنکه باید بر زمین بماند بشری و ملی و منطقهای و ... است نه الهی.
چون عقل عاجز ما توان ندارد که قانونی جامع و مانع بیاورد همه یکی جایی لنگ دارند اگر دیروز خوب بودند امروز خوب نیستند اگر امروز خوب هستند فردا معلوم نیست که چنین باشند.
ما منکر قوانین نیستیم اما احترام قوانین آنها بجای خود احترام به دستورات الهی هم بجای خود.
اگر قوانین و دستورات خالق مانع اجرای قانون خداوند شد آیا ما اجازه داریم که این یکی را فدای آن کنیم یا باید مفلوک را فدا کنیم؟ مسلم است که آنچه خداوند دستور داده است اولویت دارد.
چون قوانین بشری ساخته مخلوق هستند و مخلوق ناقص و جایز الخطاء پس قوانین بشری همه دارای نقص هستند چون عقل انسان کامل نیست(یادمان باشد قانون بشری بدون نقص نداریم)
برعکس قوانین بشری قوانین خداوند کامل هستند چرا که خداوند کامل است و کامل قانون ناقص نمیدهد ولی بنظر ما که ناقص هستیم بخصوص در عقل میتواند ناقص بنظر آید این یک شرط است که بارها و بارها در تاریخ ثابت شده است که هیچ قانونی کامل نوشته نشده مثل قوانین کشوری ،اساسی،جزایی،حقوقی که همیشه در حال تغییر هستند چون نقصها و نقضهای آن به مرور مشخص میشود.
این کشورهای غربی معلوم نیست چرا اینقدر به ناتوانی انسان اقرار دارند و در اجرای قوانین بشری اصرار.(این راز را داشته باشید) و گاهی انتظار دارند که قوانین انسانی را بجای قوانین بشری قرار دهند و هیچ هم ابا ندارند که بارها چنین کردهاند نمونه آن قانون خداوند:
وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَرَاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ
٨۴-اعراف
و ما بارانى (از سنگ) بر آنان باراندیم. پس بنگر که سرانجام گنهکاران چه شد؟
قوم لوط را بخاطر لواط سنگسار آسمانی میکند و نابود اما کشور انگلیس و ... همجنس بازی و لواطگرایی را قانونی....
خداوند فرعون را بخاطر ظلم و فساد نابود و غرق میکند ولی اینها هر روز بر ظلم خود میافزایند و به ظالمان و غاصبان فلسطین کمک و یاری کرده و برایش اشک میریزند.
خداوند
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُواْ بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ
سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةِ أَیَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ
فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِیَةٍ
۸-۹ حاقه
و امّا قوم عاد به وسیله بادى سرد و سوزنده و بنیان کن نابود شدند، که خداوند هفت شب و هشت روز پى در پى، آن را بر آنان مسلط کرد.
پس (اگر آنجا بودى) مىدیدى که در آن ایام، آن قوم از پا افتاده، گویا تنههاى نخل تو خالى هستند.
پس آیا هیچ بازماندهاى براى آنان مىبینى؟
حالا اگر قبول کنیم که این انسان یا یک گروه یا یک کشور یا یک منطقه و غیره یک قانونی نوشتهاند که درست است باز اشتباه است که چنین فکر کنیم جمع ناقصین کمال آفرین نیست هرچند که بهتر از یک فرد یا یک گروه باشد.
استاد بی عقلی که با استناد به قوانین بشری و بینالمللی به همه چیز رخت رسمیت میپوشد و اثبات درستی میکند در درک این نکته عاجز و ناتوان است
چه تصمینی وجود دارد که نویسندگان قوانین بینالمللی به نفع خود قانون ننوشته باشند نمونه آن هم حق وتو سازمان ملل است با کدام عقلی هم خوانی دارد جز اینکه قانون ظالمانهای است
حالا اگر این منور الفکر بگوید چون سازمان ملل این کشور را به رسمیت شناخته پس قانونی است یک جو عقل در جمجمهاش یافت میشود شاید نه کدام کشکی کدام پشمی کدام قانونی یک مشت متجاوز و مستکبر برای پیشبرد اهداف خود جامعه ملل را سازمان ملل کردند بعد اسرائیل برای همان اهداف مسکبرانه بوجود آوردند بعد در این سازمان خود ساخته برسمیت شناختند حالا این کجایش قانونی است و رسمیت دارد، اگر در این سازمان که برای اسرائیل بوجود آمده برسمیت نشناسند پس کجا برسمیت بشناسند؟
تا یک کشور صدایش از ظلم آنها بلند میشود با چکش شورای امنیت یا سازمان ملل آنرا خفه و یا سرش را میشکند این شد قانون این شد حقوق بشر اینها که کلاهشان از سرشان تاستر است. جان برادر برو فکری دیگر کن جز استبداد و ظلم و تجاوز و غارتگری از این شورای امنیت و این سازمان ملل چیزی تا کنون بیرون نیامده.
دیدیم که قوانین بشری نه اینکه نقص دارند بلکه بیشتر اوقات منافع نویسندگان قانون مد نظر بوده است نه حقوق دیگران نمونه آن هم قوانین بشری سازمان ملل است که آن پنج کشور زور گو برای خود حق وتو قائل شدند و دیگران را زیر مجموعه خود تعریف کردند یک جو اگر انصاف داشتند برای هر قاره یک حق وتو قایل میشدند نه برای تنها خودشان سه کشور اروپایی یکی آمریکا و دیگری آسیایی آفریقا با این همه کشور اصلاً محاسبه شده؟
حالا که قانون را نوشتید به دیگران حق بدهید که بر آن یک قید لااقل بزنند اینقدر بیحیا و بیمروت تشریف دارند که قانون خود را مطلق و زدن قید برای دیگران ممنون برای خودشان الاماشاءالله هرچه خواستند قید بند میکنند. چرا باید این جزمها انتظار داشته باشند که دیگران پیرو مطلق آنها باشند خدا عالم است و بشر در تحیر.
این منادیان حقوق انسان هم اگر خیر خواه باشند که نشان دادهاند نیستند میتوانند اشتباه کنند پس من و ما مجاز هستیم که از آنها پیروی نکنیم یا اینقدر منصف باشند که به ما اینقدر آزادی بدهند که در دین و پیرو آنها نباشیم!
اگر آنها اینقدر به آزادی اهمیت قائل هستند انسانها را در اطاعت خداوند آزاد بگذارند.
ای کشورهای مدعی آزادی مدعی حقوق بشر مدعی تمدن
یک لحظه ما را رها کنید یک لحظه ما را آزاد بگذارید!
بگذارید ما نمازمان را بخوانیم بگذارید ما مسجد داشته باشیم بگذارید ما پوشش خودمان را داشته باشیم
ای نویسندگان قوانین و ای منورالفکرها ای انسانهای والا! ای بشر دوستان! ای دایههای مهربانتر از مادر! ای بر کرسی قدرت نشستگان! ای بی همه چیزه ای صاحبان زر و زور ای مسکبران بیچشم و رو و .... یک جو انصاف بگذارید ما یک ذره آزاد باشیم٬ جلو اندیشه ما را نگیرید٬جلو حرکت ما مانع نگذارید٬ چرخهای ما را پنچر نکیند.
مگر این دین ما این پوشش ما این مناره مسجد ما این حجاب اسلامی چه ضربهای به شما وارد کرده که یادتان رفته ما انسان هستیم؟!!
چنان ما را محدود میکنید چنان به کوچکترین حقوق انسانی ما اهمیت نمیدهید که همان منشور ملل شما٬ شما را محکوم میکند٬ ببینید کارتان به کجا کشیده است٬ خجالت نکشید قوانین را عوض کنید که همین کار را هم دارید میکنید حق نفس کشیدن ما را هم ندهید چرا که برایتان ضرر دارد چرا که حقوق بشر شما جزء برای شما نیست!
مطمئن باشید با همین ظلمهاست که ریشه غرب خشکیده خواهد شد کشور مهد تمدنی که جلو پوشش مردم را بگیرد چارهای ندارد که فرو بریزد. این صدای شکستن استخوانهای کشورهای مسکبر غرب است که دارد بگوش میرسد البته در تغییر قوانین در قرآن سوزی در خراب کردن مسجد در ممنوعیت ساخت مناره در منع تحصیل دختران دیگر کشورها در منع بدست آوردن تکنولوژی و....
وقتی دارید قانون مینویسید که مسلمانان نباید چنین کنند دارید یک میخ بر تابوت خود میکوبید.
با ویران کردن مسحد کمر غرب را میشکنید با سوزاندن قرآن دارید آتش بر کنده خود میزنید و خود نمیفهمی !
آزادی شعاری است که بر آن سوار شوی و کشور گشایی و غارتگری نمایی
منع پوشش اسلام و منع ساخت مسجد و منع تحصل یعنی منع از حقوق اولیه این حقوق بشر شماست وجدانهای خفته را بیدار کنید منعی ندارد باکی نیست هرچه شما بیشتر مانع شوید ما بیشتر خودمان را باور میکنیم. دنیا امروز در حال بیدار شدن است بر پهلویش لگد بزنید تا زودتر بیدار شود.
کشوری که مانع اجرای قوانین ادیان دیگر شود ظالم است و ظلم دوام ندارد که این سنت الهی است.
جهان با کفر میماند ولی با ظلم هرگز این قانون خلقت است. قوم نوح چنین شدند و قوم ثمود و قوم عاد و .... چرا که فساد و ظلم میکردند و به حرف حق پشت.
امروز در تمام جهان ثابت شده است که حقوق بشر یعنی سلب آزادی دیگران یعنی غارت کشورهای جهان سوم و.....
پایان چیرگی سودمداران غرب بر جهان هر روز نزدیکتر میشود تا وعده حق تحقق یابد.
میخواهید قبول کنید میخواهید نکنید
حقیقت برای زورمداران تلخ است و مستکبران از واقعیت گریزان.