منوی اصلی


نویسندگان


آرشیو موضوعی

عمومي
مناسبت روز[95]
قصه و قاصدك[83]

تحليل روز

علی اکبری
خاطرات[13]
دلنوشته ها[52]

شهرستان انار
اماكن انار[5]
جغرافياي انار[3]
مردم انار[11]

اجتماعي
حقوق[32]
اخلاقي و مذهبي[91]

علمي
علوم پايه[10]
علوم انساني[47]

لینک دوستان

آج در آوا

روزنامه 7صبح

روزنامه جمهوري اسلامي

روزنامه رسالت

روزنامه خراسان

روزنامه اطلاعات

روزنامه كيهان

مسابقه درسهايي از قرآن

آج انار

شهرستان انار

انار

آج

علي اكبري(آج)

آج در پرشين

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 219
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 2483
بازدید کل : 59836
تعداد مطالب : 241
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1


آرشیو ماهانه

ارديبهشت 1403

فروردين 1403

بهمن 1402

آبان 1402

مرداد 1402

تير 1402

خرداد 1402

ارديبهشت 1402

فروردين 1402

اسفند 1401

بهمن 1401

دی 1401

آذر 1401

آبان 1401

مهر 1401

مرداد 1401

خرداد 1401

ارديبهشت 1401

فروردين 1401

اسفند 1400

بهمن 1400

دی 1400

آذر 1400

آبان 1400

شهريور 1400

خرداد 1400

ارديبهشت 1400

فروردين 1400

آذر 1399

مهر 1399

شهريور 1399

خرداد 1399

ارديبهشت 1399

دی 1398

آذر 1398

آبان 1398

شهريور 1398

مرداد 1398

خرداد 1398

ارديبهشت 1398

فروردين 1398

اسفند 1397

دی 1397

آبان 1397

مهر 1397

مرداد 1397

تير 1397

خرداد 1397

ارديبهشت 1397

اسفند 1396

بهمن 1396

دی 1396

آذر 1396

آبان 1396

شهريور 1396

مرداد 1396

تير 1396

خرداد 1396

ارديبهشت 1396

فروردين 1396

اسفند 1395

بهمن 1395

دی 1395

آذر 1395

آبان 1395

مهر 1395

شهريور 1395

مرداد 1395

تير 1395

خرداد 1395

ارديبهشت 1395

فروردين 1395

دی 1394

آذر 1394

آبان 1394

ارديبهشت 1394

فروردين 1394

اسفند 1393

بهمن 1393

دی 1393

آبان 1393

مهر 1393

شهريور 1393

مرداد 1393

تير 1393

فروردين 1393

اسفند 1392

بهمن 1392

آذر 1392

آبان 1392

آذر 1391

آبان 1391

مهر 1391

شهريور 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

فروردين 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

شهريور 1390

تير 1390

خرداد 1390

فروردين 1390

اسفند 1389

بهمن 1389

دی 1389

آذر 1389

آبان 1389

مهر 1385

پیوند های روزانه


لوگوی ما

آج


لوگوی دوستان


بر چسب ها




دلدار

دو شنبه 9 دی 1393

يا حق

دلدار همان دل است؟

کمي آنطرف تر

کمي کوچک يا بزرگتر

نمي دانم

ولي وقتي دلم او را ياد مي کند اينجاست

درد دل مي کند

پس دردم را درک مي کند

او با من

يا من با او

در هر سراي

در هر کوي و برزن

نمايش درک درد و درمان

شادي و ناخوشي

با هم بودن چقدر گرمي بخش است

چقدر زيبا

 



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: مهر,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 9:19



بی پیراهه

دو شنبه 1 دی 1393

يا حق

از کنار دستانش

همانجا که ديده نمي شود

جايي براي مخفي کردن

خودش را بيان کرد

فاش شدن راز خود داستاني است به درازي شب يلدا

بلند....

اما چه براي اين خواص مي توان شمرد

کاري نداري

کسالت بار و خسته

جمع مي شود در خود

همچون نگاه سوي گل

باريک و تيز

چشمه ساري به لطافت باران

مهربان و نرم

رقص بلبل بر شاخه

همچون نگاه مادر

ساده و بي پيراهه

گذرا و آسان

در يک لحظه ناب دوستي

براي يک عمر ماندن در عمق

در ضمير انسان



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: مادر,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 9:17



سخن33

دو شنبه 6 مهر 1393

يا رب العالمين

رسول اکرم صلي الله عليه واله و سلم:

 

 

ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام ولايت خدا، محبت او عبادت خدا و پيروي از او فريضه اي الهي است.

آن کس که ريشه خشم را از سر زمين دلش برکند و به نفس خود چيره شود از بزرگان بني آدم است.

امام علي عليه السلام:

ميوه قناعت، خويشتن داري از دست دراز کردن به سوي مردم است.

خداوند شخص سالم و بي کاري را که نه در کار دنياست نه در کار آخرت دشمن مي دارد.

هيچ چيز به اندازه همنشيني با نيکان آدمي را به خوبي فرا نمي خواند.

در آيات قرآن تدبر کنيد و از آن عبرت بيآموزيد، زيرا قرآن رساترين پندها و عبرتهاست.

از پيشينيان خود پند بگيريد قبل از آنکه آيندگان از زندگي شما عبرت بگيرند.

سخن 32   سخن31  سخن30   سخن29  سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1

 



:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام علی,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 9:14



سبز

یک شنبه 18 مرداد 1393

ياهو

نشسته ام

فرد و زوج

جمله گرفتن

حرف شدن

راه بردن

سبز گياه

شسته دست

نشسته در کنار سبزه

سبزه زاران

فرو افتاده يک در غلطان در ميان سنگ لعل

باز نشسته در اين سوي جوي

جوي آب

نهر پر آب

در باران اندک

فراواني باد

چقدر دستم کوتاه ست

از سنت دريافت هديه

منتظرت

هستم يا باشم

فرقش چيست؟

دلم گرفته

در اين سبزي سبز بهاران

نشکفته گل

مادر نديده

غم او را گرفته

باز بايد شاد شد

بعد از غم او

هفته ها بگذرد

شايد هم روزهاي سرد غم



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: شاد,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:43



سبز

چهار شنبه 25 اسفند 1392

ياهو

نشسته ام

فرد و زوج

جمله گرفتن

حرف شدن

راه بردن

سبز گياه

شسته دست

نشسته در کنار سبزه

سبزه زاران

فرو افتاده يک در غلطان در ميان سنگ لعل

باز نشسته در اين سوي جوي

جوي آب

نهر پر آب

در باران اندک

فراواني باد

چقدر دستم کوتاه ست

از سنت دريافت هديه

منتظرت

هستم يا باشم

فرقش چيست؟

دلم گرفته

در اين سبزي سبز بهاران

نشکفته گل

مادر نديده

غم او را گرفته

باز بايد شاد شد

بعد از غم او

هفته ها بگذرد

شايد هم روزهاي سرد غم



:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: سبز,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:34



بنجل

سه شنبه 20 اسفند 1392

بنام یاور بی نیاز

فروشندگان کالای بنجل و به درد نخور به کمک دلال‌هایی که به خدمت گرفته‌اند، با هزار ترفند و حیله، سعی در مجاب کردن مشتری به خرید کالای بنجل دارند.

این ترفندها انواعی دارد؛ گاه، اوصاف و امتیازاتی به کالای بنجلشان نسبت می‌دهند که دروغ است!(کفشی که وزن کم می کند - پشتی که کمردرد را از بین می برد)

گاهی عیب‌های آن را پنهان می‌کنند!(دودکش بودن ماشین - نداشتن قدرت واقعی )

و گاهی هم مشتری را می‌ترسانند که اگر این کالا را نخری چنین و چنان می‌شود! (شربت نیروزا سمی - قرض لاغری سرطانزا)

و فلان مشکل یا زیان و خسارت برایت پیش می‌آید!( روانی شدن از داروهای روانگردان - مرگ بر اثر استفاده از فلان قرص توهمزا)

خلاصه آنقدر از این روش‌ها و حیله‌های دیگر به کار می‌برند تا به مخاطبان خود بقبولانند که به این کالا با این اوصاف و مزایا احتیاج مبرم دارد(تمام شبکهای تلویزیون و ماهواره را به خدمت گرفته اند که یک کالا که 18هزارتومان تولید می شود درب خانه به قیمت 178900 تومان قالب! ببخشید تحویل دهند.

و بالاخره ما متقاعد شده و دست به جیب می‌شویم و سرمایه‌ خود را می‌دهیم و کلاغ رنگ شده را به جای قناری می‌خریم! و به خانه می‌بریم!

اما با ورود به خانه همسر تو را ندا دهد که این چیست؟ فرزند عیبهای آنرا برشمرد یک به یک و دختر حیف گوید از پولی که داده ایم.اولین قارقار گوش‌خراش کلاغ قناری نما آشکار شود،  تازه می‌فهمیم چه کلاه گشادی به سرمان رفته و البته پشیمانی سودی ندارد!

و ما هم برای اینکه زیاد خود را خر! ببخشد نفهم ننمایم شروع می کنیم از مزایا و فواید نداشته آن جنس داد سخن می گویم ولی این سخنان فقط برای دلخوشی خودمان خوب است و دیگران را به هیچ عنوان قانع نخواهد کرد.

جنس قالب شده قابل برگشت نیست و داد ما بی فایده است بهتر است که سکوت کنیم بجای اینکه از مزایای کالای بنجل تعریف کنیم! یا حداقل قبول کنیم کلاه سرمان رفته!

این موقع ها که بازار جنبش پیدا می کند کاسبی بنجل فروشان هم رونق پیدا می کند.

و از طرفی نمکی ببخشید آشغال جمع کن یا خریدار اجناس مزاحم هم سروکله اشان پیدا می شود.

در این موقع ما جنسهای بنجل را به خانه وارد می کنیم و از طرفی جنس های بنجل خریده سال پیش یا پیشتر سال که هیچ برایمان فایده نداشته جزء مزاحمت را به آشغالی می دهیم که از دستش راحت شویم.

داشتم در گونی که باید به آشغالی بدهم و او هم قیمت فوق العاده 400 تومان(تک تومانی)(برای ما آب خورده هزار تومان یا 4 تک ملیون تومان) را روی آن بگذارد و بعد هم بگوید پول ندارم و اگر هم بخواهد بدهد از خیر این پول نیم نان سنگک می گذریم نگاه می کردم

بجز قوطی های پلاستیکی که معمولا داخل آنها خوراکیهای مضر و دارای مواد نگهدارنده و ... بوده بقیه همه اجناسی بود از قبیل جنس بنجل بزک شده که به من یا همسر یا فرزند قالب شده. از قبیل گلهای پلاستیکی بدون کیفیت ، گلدانهای چوبی دست و پاگیر و یا وسایل تزینی از سفر سوغات آمده که دلیل خاصی برای خرید نداشته جز به آنی مجزوب خرید شدن من نوعی برای خرید!

قفس قناری مصنوعی که قناری آن با تمام شدن باطری اش دیگر عمر نکرده، ساعت دیواری که یک سال دوام نیاورده. قابهای عکس که از زیادی انها نالان شده ایم دستگیره بدون استاندارد  شکسته شیرهای آب بی کفیت خراب شده ، شلینگ آفتاب سوخته ، گلدان شکسته،پمپ آب کولر سوخته (سالی یکی)،آینه سر طاقچه، موس، سفره، کفشهای دو روز کار کج شده و ......

این همه آنچه نبود که باید باشد بالاخره این قصه سردراز دارد و داستانی از هزاران است

قصه جنس بنجل امروز گرفتاری دولت مردان هم گردیده حالا این عده یا خود دلال هستند یا مثل ما برق جنس آنها را گرفتار کرده.

قیمت 200 کیلو اورانیم 20درصد ما چند قیمت دارد که ما بخواهیم با 4میلیارد پول خودمان در 4 قسط معاوضه کنیم. کسانی که به این خنثی کردن و اکسید کردن امروز افتخار می کنند خون دانشمندان شهید را نمی بینند. همین کالا را از آمریکا و غرب قیمت نمی گیرند دست در جیب ملت می کنند و آنرا به جنس بنجل که با لوکس تفاوت چندانی ندارد از چین و غرب مطالبه می کنند گرفتاری آخر سال خانه به تمام سال مردان دیپلمات تبدیل شده است.

کی خواهیم فهمید وقتی آشغالی قیمتی روی جنس گذاشت که آنرا مطالبه نکنیم.

اگر آن موقع هم بفهیم خوب است. سخن دانایان را که پشت گوش فکنده اند



:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، قصه و قاصدك، تحليل روز، علی اکبری، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: جنس,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 10:59



سخن32

سه شنبه 20 اسفند 1392

يا رب

رسول اکرم صلي الله عليه واله و سلم:

بخشنده ترين شما پس از من، کسي است که دانشي بي آموزد، آنگاه دانش خود را نشر دهد.

کسي که دسته اي از مسلمانان را از خطر سيل يا آتش سوزي نجات دهد، بهشت بر او واجب مي شود.

سوگند به آنکه جانم در دست اوست مردم انفاقي دوست داشتني تر از سخن نيک، نپرداخته اند.

هر درختي ميوه اي دارد، ميوه دل، فرزند است.

هديه دادن دوستي به بار مي آورد، برادري را تازه مي سازد و کينه را مي زدايد.

خداوند دوست مي دارد وقتي کسي کاري را انجام مي دهد آنرا به خوبي انجام دهد.

سخن31  سخن30   سخن29  سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1

 



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: پیامبر اعظم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 8:46



رفت و آمد

سه شنبه 20 اسفند 1392

يا رب

قومي آمدند

قومي رفتن

گفته ها تغيير کرد

رنگها عوض شد

سبز بنفش

قرمز آبي

چهره ها

يکي نزديک

يکي دور

باز فرياد

من بهترم

من بلدترم

چقدر عمل تا گفته تراز است

شايد هيچ

چه فايده از اين آمدن و اين رفتن

جز بردن تجربه

جز خراب کردن

جز عقب رفتن

تا کي؟؟؟

تا................کي؟



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: ایاب و ذهاب,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 8:43



سخن32

دو شنبه 7 بهمن 1392

يا رب

رسول اکرم صلي الله عليه واله و سلم:

بخشنده ترين شما پس از من، کسي است که دانشي بي آموزد، آنگاه دانش خود را نشر دهد.

کسي که دسته اي از مسلمانان را از خطر سيل يا آتش سوزي نجات دهد، بهشت بر او واجب مي شود.

سوگند به آنکه جانم در دست اوست مردم انفاقي دوست داشتني تر از سخن نيک، نپرداخته اند.

هر درختي ميوه اي دارد، ميوه دل، فرزند است.

هديه دادن دوستي به بار مي آورد، برادري را تازه مي سازد و کينه را مي زدايد.

خداوند دوست مي دارد وقتي کسي کاري را انجام مي دهد آنرا به خوبي انجام دهد.

سخن31  سخن30   سخن29  سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1

 



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: پیامبر اعظم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 11:24



درمان

سه شنبه 16 آذر 1392

يا ستار


رفتيم! که برسيم.

نشستيم! که سخن بگوييم.

ايستاديم! که ببينيم.

مانديم! که برقرار باشيم.

گفتيم! که ساکت نباشيم.

خوابيديم! که خستگي بدر کنيم.

از رفتن! که باز مانده ايم.

از ايستادن! که پا درد گرفتيم.

از ماندن! که کسل گشتيم.

از گفتن! که زبان مان موي در آورد.

از خوابيدن! که خسته شده ايم.

من چه کنم؟

که نه دردم درد است.

نه درمانم بي درد.



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: درد,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 8:27



فردا

دو شنبه 11 آذر 1392

يا رحيم

چقدر بي خبرم از فردا

فردايي که ندانم چراست

و چگونه است

امروز را چه کنم

ندانم

چقدر من بي خبرم

از فردا

و فرداها

من اين بي خبري را با هزاران خبر عوض نکنم

داني چرا؟

بي خبري نوعي ديوانگي است

من مجنون چرا نباشم

خندان

حالا فردا را برايم تفسير کن



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: ماه محرم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 10:10



سخن32

دو شنبه 13 آبان 1392

يا رب

در سالروز شهادت امام جواد عليهالسلام،چند سخن از آن بزرگوار و تسليت شهادتش به همه دوستداران خاندان اهل بيت.
- ديدار برادران مايه سلامتي و رشد عقل است ،اگر چه بسيار! اندک باشد.
- آنکس که موقعيت شناس نباشد (بصيرت نداشته باشد)، جريانات او را با خود ميبرد و به هلاکت ميرساند.
- مراقب باش و از دوستي با افراد شرور دوري کن. چرا که آنها همانند شمشيرهاي زهرآلود برّاق هستند، ظاهرشان زيبا و آثارشان زشت و خطرناک است.
- مومن در همه حال به سه خصلت نياز دارد؛ توفيق از جانب خداوند متعال، واعظ و اندرزدهنده‌اي از درون خود و پذيرش سخن کسي که او را نصيحت مي‌کند.
- هر که کار زشتي را تحسين و تائيد کند در عضويت آن سهيم خواهد بود.

سخن31  سخن30   سخن29  سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1

 



:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، قصه و قاصدك، ،
:: برچسب‌ها: امام جواد,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 9:28



سخن31

دو شنبه 13 آبان 1392

يا جبار

رسول اکرم صلي الله عليه واله و سلم:

شما هرگاه دوست داشته باشيد با پروردگار سخن بگويد قرآن بخواند.

امام علي عليه السلام:

بدترين مردم کسي است که از لغزش ديگران در نمي گذرد و عيوب و خطايش را نمي پوشد.

آنکس که آز و طمع شيوه خود ساخت خود را کوچک شمرد.

دليري و شجاعت مرد به اندازه همت و غيرت اوست.

آنکس که خودبين باشد بسيار کسان بر او خشم گيرند.

آخرت هيچ جايگزيني ندارد و دنيا حق آدمي نيست.

دانا کسي است که مي آموزد.

بزرگترين اشتباه ها را نزد خدا زبان دروغگو دارد.

ناتوان ترين مردم کسي است که نتواند دوستي گزيند.

سخن30    سخن29  سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1



:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، قصه و قاصدك، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: امام علی,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 9:27



گدایی

دو شنبه 13 آبان 1392

يا رحيم

 راه را مي‌بيني و نشسته‌اي

درد را مي‌بيني و بي‌خيالي

آيا رفتن سخت شده يا بي‌خيالي ارزان

واي بر ما و افکار شرار شده

گدايي مي‌توان کرد

مي‌توان ديده را تنها گذاشت

مي‌توان غربت را صدا کرد

آرمش را مي‌توان نديدگدايي

مي‌توان صدايي ديگر برآورد

توي سنگلاخ زندگي چيدن دسترنج تنها دستمايه است

بل سرمايه‌اي گران‌سنگ

شايد توسن اميد از کنار من هم رد شود

گاه راه دور است

از نگاهش ترس مي‌بارد

ولي هنگامه را مي‌توان آفريد

مي‌توان راه را درنورديد

آرزو کردن شايد آسان باشد

ره نمودن مردانه در جولان زندگي

آسانتر از دست گدايي است

مي‌توان بر بال قدرت افراشت

مي‌توان نيزه‌هاي بد يمن را شکست

همچنان راه آسانتر است از بيراه

نقشه مي‌گويد دوري مهم نيست

آه! رسيدن را مي‌خواهيم

زود و ديرش بر ما نامعلوم

اين يادمان باشد

گدايي سخت‌تر است از راه رفتن

سرنوشت را خوب رقم زدن

برگي را آنوقت با شوق ورق زدن

تنها بودن و در جمع بودن هدف نيست

بودن و تلاش نمودن يک آرمان

گر هستيم

باورمان باشد که موثريم

پس درود بر موج

سلام بر حرکت

اين نشان زندگي است

هرچند در خاموشي



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: گدایی,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 9:26



سخن30

دو شنبه 13 آبان 1392

يا جبار

رسول اکرم صلي الله عليه واله و سلم:

شيطان تا زماني که مؤمن بر نمازهاي پنج گانه در وقت آن محافظت کند، پيوسته از او در هراساست.امام سجاد عليه‌السلام:

سعادت و خوشبختي انسان در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و خلاف است.

هرکس انسان گرسنه‌اي را طعام دهد خداوند او را از ميوه‌هاي بهشت اطعام مي‌نمايد.

هر آيه‌اي از قرآن، خزينه‌اي از علوم خداوند متعال است، پس هر آيه را که مشغول خواندن مي‌شوي، در آن دقّت کن که چه مي‌يابي.

حق را بگوئيد، هرچند برايتان دشوار باشد.

به هر اندازه که نزد مردم بزرگ مي‌شويد، پيش نفس خويش، خودتان را کوچک کنيد.

کسي که عزت را از غير خدا بخواهد، خوار و ذليل مي‌شود.

خداوند امور فاسد بندگانش را از راه توبه اصلاح مي‌فرمايد.

سخن29  سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1



:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، قصه و قاصدك، ،
:: برچسب‌ها: پیامبر اعظم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 9:24



گدايي

چهار شنبه 24 آبان 1391

یا رحیم

 راه را می‌بینی و نشسته‌ای

درد را می‌بینی و بی‌خیالی

آیا رفتن سخت شده یا بی‌خیالی ارزان

وای بر ما و افکار شرار شده

گدایی می‌توان کرد

می‌توان دیده را تنها گذاشت

می‌توان غربت را صدا کرد

آرمش را می‌توان ندیدگدایی

می‌توان صدایی دیگر برآورد

توی سنگلاخ زندگی چیدن دسترنج تنها دستمایه است

بل سرمایه‌ای گران‌سنگ

شاید توسن امید از کنار من هم رد شود

گاه راه دور است

از نگاهش ترس می‌بارد

ولی هنگامه را می‌توان آفرید

می‌توان راه را درنوردید

آرزو کردن شاید آسان باشد

ره نمودن مردانه در جولان زندگی

آسانتر از دست گدایی است

می‌توان بر بال قدرت افراشت

می‌توان نیزه‌های بد یمن را شکست

همچنان راه آسانتر است از بیراه

نقشه می‌گوید دوری مهم نیست

آه! رسیدن را می‌خواهیم

زود و دیرش بر ما نامعلوم

این یادمان باشد

گدایی سخت‌تر است از راه رفتن

سرنوشت را خوب رقم زدن

برگی را آنوقت با شوق ورق زدن

تنها بودن و در جمع بودن هدف نیست

بودن و تلاش نمودن یک آرمان

گر هستیم

باورمان باشد که موثریم

پس درود بر موج

سلام بر حرکت

این نشان زندگی است

هرچند در خاموشی



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: گدا,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 14:8



سخن29

دو شنبه 17 مهر 1391

یا غفار

رسول اکرم صلی الله علیه واله و سلم:

وقتی خداوند برای بنده‌ای نیکی بخواهد،وی را در کار دین دانا و به دنیا بی‌اعتنا می‌سازد و عیوب او را بدو می‌نمایاند.

امام جواد علیه‌السلام:

کسی که راه ورود به کاری را نشناسد راه برون شدن از آن درمانده‌اش می‌کند.

امام محمد باقر علیه‌السلام:

 خداوند دوست ندارد اصرار درخواهش از یکدیگر ولی اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد.

خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می‌دهد ولی دینش را فقط به دوست خود می‌بخشد.

هر کس به خدا توکل  کند مغلوب نمی‌شود.

دعای انسان برای برادر دینی‌اش نزدیکترین و سریع‌ترین دعا به  اجابت است.

با ارزش‌ترین کارها نزد خداوند عملی است که بنده بر آن مداومت ورزد، هرچند کم باشد.

سخن28  سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام باقر,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 13:42



جعبه شيريني

دو شنبه 27 شهريور 1391

يا لطيف

بايد برمي‌گشتم هر چه با خود ورانداز مي‌کردم راهي نبود چگونه مي‌شد برنمي‌گشتم مگر مي‌شد چشم پوشيد

بالاخره مادر هم با گفتن من اينجا هستم تا برگردي مرا به برگشتن تشويق کرد.

تاکسي گرفتم از ميدان صفائيه به ميرچقماق در رفتن همه فکرم اين بود که حالا اگر نباشد چه بايد کرد چي مي‌شد از اين جعبه شيريني چشم مي‌پوشيدم

همه‌ي اين ذهنيات مثل خوره بر جانم بود نفهميدم از چه مسيري و چگونه به ميدان ميرچقمقاق رسيدم

پياده شدم کرايه تاکسي را که نزديک هفت تومان شد پرداختم و خود را به آنطرف ميدان رساندم جعبه شيريني هنوز همانجا روي کاپوت وانت نيسان که گذاشته بودم هنگام برگشت فراموش کرده بودم بردارم و سوار تاکسي شده و  رفتيم بطرف ميدان صفائيه ، خوشحال شدم که بالاخره اين بلاي برگشتنم سر جايش بود اگر نبود مصيبت دوچندان بود چرا که هم کرايه رفت و برگشت داده بودم هم وقتم را از دست داده  هم مادرم را تنها گذاشته بودم و هم به جعبه شيريني نرسيده بودم! افکار مالاخوليايي هم براي همين نبودن بود که خدارا شکر اين يکي اتفاق ني‌افتاد.

جعبه را که برداشتم براي برگشتن دوباره چشم به خيابان براي گرفتن تاکسي شدم، به وانت نيسان تکيه دادم که صاحب ماشين از داخل مغازه ندا داد که به ماشين‌اش خط نياندازم مثل يک بچه با ادب گفتم چشم و رفتم چند متر جلوتر به انتظار.

وقتي دوباره سوار تاکسي برمي‌گشتم تمام مسير را مي‌ديدم چيزهايي که هنگام برگشتن هيچکدام را نديده بودم.

به ميدان صفائيه يزد رسيدم آن زمانها هنوز پليس راه يزد همان نزديکي ميدان صفائيه بود، جايي که مادر را گفته بودم همينجا بنشين و هرگز سوار هيچ ماشيني جز اتوبوس نشو ،براي رفتن به شهرمان انار، وقتي رسيدم اثري از مادر که نبود کمي جا خوردم احتمال اينکه اتوبوس سوار شده ورفته خيلي زياد بود چند بار آن قسمت را طي کردم که ببينم‌اش ولي نبود اين به دعا تبديل شد چون مقداري پول پيش من بود مقداري پيش مادر و از صبح هرچه که خريده بوديم و خرج من پرداخته بودم و هنگام جدا شدن از هم پول تو جيبم را نگاه نکرده بودم که بفهمم که کم مي‌آرم پس اگر بود کرايه رفتن به خانه را داشتم و گر نه من بودم و سه تومان پول توي جيب که کفايت برگشتن تا خانه در شهر انار را نمي‌کرد.

نه متاسفانه مادر رفته بود و اين چشم چشم کردن و بالا پايين رفتن هيچ فايده نداشت بايد به فکر رفتن مي‌شدم.

وقتي مي‌گويند فکر بچه ، پچه به همين مي‌گويند که فکر کردم جعبه شيريني را بفروشم و با پول آن کرايه رفتن به خانه را بدهم حالا اگر راست مي‌گوييد بگويد چرا اين فکر خيلي خيلي .......... تا خيلي بچگانه بود؟؟

البته من آن زمان يک بچه هفده،هيجده ساله بيشتر نبودم ولي اين فکرم به يک بچه ده ساله هم نمي‌ماند نمي‌دانم چرا اينقدر کج فکر کردم شايد فشار ذهني برگشتن براي برداشتن جعبه شيريني حاج خليفه يزدي اين همه مرا تحت تاثير گذاشته بود يا چيز ديگري مثل بي‌تجربگي و يا خستگي ...

به يک مغازه ميوه فروشي همانجا مراجعه کردم و از کم پولي‌ام گفتم و اينکه اين جعبه شيريني را به هر قيمتي که ميل دارند بخرند و پولي بهم بدهند که بتوانم به شهرم برگردم قبول نکرد به يک دکان ديگر و .... يک نفر از اين مغازه دارها گفت تنها راهت اينه که به يک قنادي يا شيريني فروشي بفروشي، اي خدا اين اطراف که شيريني فروشي نبود حالا شروع کرديم به سوال کردن از آدرس شيريني فروشي در آن اطراف بالاخره يک نفر گفت آن جلوتر يک شيريني فروشي همين تازگي‌ها زده اگر بسته نباشد مي‌تواني به او سربزني، رفتم تا رسيدم شانس بدم باز بود به اين خاطر مي‌گويم بدشانسي شايد فکرهايي که امروز به ذهنم مي‌رسد به ذهنم مي‌رسيد که مي‌دانم نمي‌رسيد پس حرفم را پس مي گيرم خوشبختانه. رفتم عرض بي‌چارگي خود را کردم و با هزار منت و محنت کشي او را به خريد جعجعبه شيرينيبه شيريني اعلا حاج خليفه اصل يزدي که از مغازه خود حاج خليفه کنار و روي کارگاهش سر ميدان اميرچقماق با توي صف ايستادن خريده بوديم تشويق و ترغيب کردم با چيزي نزديک نصف قيمتي کمي بيشتر آنرا خريد.

خوشحال از اين همه فکر بکر خود و اينکه توانسته بودم کارم را با ذهنم يکي کرده و به منصه عمل(ظهور برسانم) در آورم.

شب شده بود و دير ساعتي از غروب هم سپري به سر جاده روبري پليس راه آمديم و منتظر وسيله‌اي براي برگشتن به خانه انتظار، اي کاش آن زمانها اين کوفتي موبايل بود و من هم داشتم اينقدر غصه نمي‌خوردم آه که آن زمانها غصه خوردنش هم با الان زمين تا آسمان متفاوت است (پسرم با جيب خالي مي‌ره شيراز و با همين همراه کوفتي زنگ مي‌زند که حساب کارت عابر بانکش را پر کنم!) اي داد ما چطوري آن وقتهابايد مواظف چارقرون پول خود مي‌بوديم حالا هم بايد بتوانيم هر لحظه با کارت بدون کارت با اينترنت حساب آقازاده را پر کنيم خب بگذريم!

ساعتي به انتظار اتوبوس و ماشين حسابي طي کريدم ولي خبري نشد که نشد اين وقت شب ديگر از اتوبوس خبري نبود گفتيم هر ماشيني که رسيد باهاش مي‌ريم ديگه همه دلواپس خواهند شد اگرخيلي دير بشه در همين ذهنيات بودم که يک خاور کنارم ايستاد بهش گفتم انار گفت بيا بالا ،بالا رفتيم نشستيم بر صندلي اتول و با سرعت نزديک شصت کيلومتر طي طريق کرديم چشم‌مان که نه سفيد شد چون آن زمانها هنوز سرعتها به نود هم نمي‌رسد که خيلي برام بد بگذره ولي بالاخره شور دير رسيدن داشتم خيلي دلم مي‌خواست اي کاش اتوبوس سوار شده بوديم راننده دمغ خاور فقط از خوردن حرف مي زد مثل کسي که سالها گرسنگي خورده ولي شکم جلو آمده‌اش چيز ديگري مي‌گفت با همه اين حرفها رسيديم به مسجد ابوالفضل ايستاد جلو قنادي (همين يکي هم بيشتر نبود) برو باقلوا يزدي بگير بيار مثل اينکه به نوکرش دستور مي‌ده خب پايين شدم و به قنادي گفتم ده تومان باقلوا يزدي پيش خودم گفتم کرايه اتوبوس همينقدر هست پس با لطف مي‌زنيم پاي کرايه‌اش چرا که يک ماشين خاور باربري بايد کرايه خيلي کمتري از يک اتوبوس بگيرد.

سوار شديم و او مي‌لپاند و ما نگاه مي‌کرديم خب به اين اميد که پاي کرايه است و ما بايد فقط نگاه کنيم در عالم بچگي مي‌گفتم حالا اگر يک لقمه به من تعارف کند که بيشتر از پول کرايه‌اش که هست پاي آن ولي اين حرفها فقط در ذهن من بود و در فکر او راهي نداشت!

بالاخره ساعت از يازه شب گذشته رسيدم انار از کنار مغازه سوپري ميرزايي که ماشين مي‌گذاشت غلام ميرزايي را ديدم که داشت با يک نفر صحبت مي‌کرد گفتم بدبخت مي‌آمدي اينجا و پول کرايه را از غلام (يا يک غلام ديگر)قرض مي‌کردي يزد هم اينقدر خودت را معطل کرايه نمي‌کردي.اي داد از فکر پس، نوش داروي بعد از مرگ سهراب. انسان هميشه مي‌خواهد مشکل در همان زمان بوجود آمده حل کند در حالي کمي حوصله و فکر در مورد آينده يا گذشته شايد بتواند چاره ديگري بي‌انديشد.

وقتي گفتم همينجا پياده مي‌شوم راننده شکمو که باقلاواها را خورده بود و بهم تعارف نکرده بود و دق من را در آورده بود با يک نگاه سردي که مثلاً اينجا جاي ايستادن نيست مقداري جلوتر وايستاد وقت پائين شدن گفت کرايه، گفتم کرايه‌ات چند مي‌شه نه گذاشت نه برداشت گفت 10 تومان خيلي دمق شدم انتظار داشتم بگويد قابل ندارد دست‌ات درد نکند که شيريني خريدي و ... با همان زبان بچگي که گيچ بودم گفتم چند، ده تومان، گفتم اتوبوس هم کرايه‌اش ده تومونه گفت: مي‌خواست با اتوبوس بيايي کمي در خودم جرئت يافتم پس مي‌شد حرف زد يا حتي چانه زد گفتم: ولي... گفت:ولي نداره رد کن بيا من درب ماشين را باز کردم و پائين شدم ولي هنوز انتظار داشتم که راننده وضع مرا درک کند و پول باقلوا را بحساب کرايه بگيرد و يا بگويد چقدر شده و از کرايه کم کند، ظاهراً خبري نبود ، با ناراحتي دست کردم توي جيب و ده تومان بهش دادم ولي در دلم هم ناراحت بودم و هم ناراضي..... اي خدا از جماعت بي انصاف.... و خدا حافظ .ماشين حرکت کرد رفت و من با چشمان حيرانم آنرا بدرقه ديگر هيچ چيز قابل گفتن و شکايت نبود کار از کار گذشته بود برايم آن ده تومان خودش بيست تومان آب خورده بود يک بيست توان آبخورده هم خرج باقلوا چهل تومان مي‌شد با يک اتوبوس 4بار رفت يزد و برگشت همه با يک خاور لکنته دود شد به هوا بچه و غصه چيز ديگري دنباله نداشت.اي کاش کمي لاقل چانه زده بودم کاش پول بهش نداده بودم و ... ولي فايده نداشت...،کاش از خواب بيدار مي‌شدم نه من خواب نبودم و اينها همه واقعيت بود که داشت صورت مي‌گرفت و من بازيگر آن!

بالاخره رسيديم خانه خسته و کوفته از صبح در يزد از ملاقات در بيمارستان گرفته و خريد و رفت و آمدهاي بي‌جهت و حماقت در برابر راننده خاور و هزار کار بد انجام داده ديگر حالا هم بايد پاسخ گوي خانواده باشم.

خدا کند مادر رسيده باشد وگرنه روزگار نداشتم.

خدا را شکر که رسيده بود.

ازش پرسيدم خوب ما را بي پول گذاشتي و آمدي؟

نگاهي کرد و فهميد که برمن نزار چي گذشته ولي از جوابش که چگونه برگشته بود و حرف مرا عمل نکرده بود هاج و واج موندم.



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، خاطرات، مردم انار، ،
:: برچسب‌ها: قديم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:40



سخن28

دو شنبه 12 شهريور 1391

يا غفار

رسول اکرم صلي الله عليه واله و سلم:

از قرض گرفتن بپرهيزيد، زيرا اندوه شب است و خواري روز.

امام هادي عليه‌السلام:

نعمتها را به خوبي در اختيار ديگران قرار دهيد و با شکرگزاري از آنها،نعمت را افزايش دهيد.

پروردگار  دنيا را سراي آزمايش ساخته و آخرت را سراي رسيدگي.

فقر يعني آزمندي نفس و نا اميدي بسيار.

مردم در دنيا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند.

حکمت اثري بر دلهاي فاسد نمي‌گذارد.

فروتني آن است که با مردم چنان کني که دوست داري با تو چنان باشند.

سخن 27   سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام هادي,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:39



آدرس

دو شنبه 6 شهريور 1391

يا رئوف

دستي که پنهان بود

راهي که بي نشان بود

دلي که تنها بود

جايي که خراب بود

سري که پر درد بود

خانه‌اي که پر صدا بود

تنها يک نشان داشت

پيدا کردن‌اش آسان بود.



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: نشاني,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:38



توان

دو شنبه 21 تير 1391

بنام قادر متعال

 

در سراشيبي عشق افتاده ولي نمي‌داند اين شيب يعني چه، غمي که تمام وجودش را گرفته مثل خوره بر جان اوست.

لکنت زبان هم خود يک غوز بر مشکلات افزوده است! با اين تفاسير چگونه خود را به قلعه برساند.

ديگراني به او سنگ مي‌زنند تا پشيمان شود از آمدن شايد هم رفتن، راهي که انتخاب کرده راهي آسان مي‌نمود که مي‌شود آنرا طي کرد اما دست‌اندازي در کارش را قبلا تصور نمي‌کرد اما امروز يک معضل بزرگ در پيش روي اوست.توان و اميد

وقتي که در تقلاي شکست نخوردن هستي وقتي که ديگر آخرين رمق‌هاي خود را براي نرسيدن پشت‌ات بکار مي‌گيري انگار اميد نقطه‌اي است که بايد از دست ندهي، بايد به خود اميدوار باشي و تلاش کني تلاش خود يک موفقيت بزرگ است انسانهاي بزرگ از نا اميدي فرار کرده‌اند و به دامن تلاش خود جهيده‌اند!

گوشه‌اي دنج مي‌خواهي براي چه خود خلوت خويش شو کار تمام است تو پيروزي اگر فکرش را بکني که هرکس به اندازه توان خود تلاش کرده است و چيزي کم نگذاشته پيروز است و موفق تو موفق هستي چون بر خود واجب کردي که تا آخرين توان و قدرت خود مقاومت کني، خيال مي‌کني حريف تو نقطه ضعف ندارد مسلم دارد هرچند تو از آن خبر نداشته باشي!

اين هم بلايي است ما را ناآگاهي و بي‌اطلاعي! مگر دانستن را نمي‌خواستي، اين بدست نمي‌آيد مگر جستجو و يافتن مگر پيگير بودن و رحمت کشيدن با اين کوشش خواهد بود که بدست خواهد آمد بي رنج گنج ميسر نمي‌شود را مگر فراموش کرده‌ايم، هرگز! چنين نيست که فراموش کرده باشيم! گاهي باورمان براي بعضي امور ساده قوي است و براي امور مشکل ضعيف در حالي که باورما بايد براي انجام امور سخت بايد قوي باشد.

زندگي پستي و بلندي بسيار در جلو ما مي‌گذارد چگونگي رد شدن از آن يک طرح مي‌خواهد ما در اين مسير بايد براي هر ماه گاهي هفته و گاه روز و شايد هم ساعت نياز به طراحي داريم

گاهي بايد طرح کلي را کمي عوض کنيم نه اهداف را فراموش کنيم

طرح اگر قرار است ما را به هدف نرساند طرح نيست يک باتلاق است ما بايد اين کج راه‌ها را بشناسيم و در آن گرفتار نشويم اهداف را هميشه در پيش روي خود آينه‌وار نگهداريم اگر چنين کرديم موفق خواهيم شد ورنه هميشه در اينکه چه کنيم گرفتاريم و رهايي از آن ممکن نيست!

راستي هنوز براي بخاک رسيدن مرددي نيک بينديش بيش از آنچه تو براي نشکستن خرج مي‌کني حريف براي شکست تلاش دارد پس تو در مقاومت سرفراز خواهي شد چون او تندتر از تو خسته خواهد شد

چرا منتظري که تکي را جواب دهي گاهي خود تک بزن

آخر هميشه جواب دادن وقت بيشتري مي‌برد تا يک تک که توان حريف را ذايل مي‌کند

چقدر دوست داشتني هستي وقتي در حال سعي خود بسوي هدف عرق مي‌ريزي

فکرش را کرده‌اي که قطرات عرق‌ات همچون مرواريد بل بيشتر ارزش دارد

چه کسي قدر آن را مي‌داند

همه کساني که دوستشان داري و کساني که دوست‌ات دارند

براهي که انتخاب کرده‌اي خوب نگاه کن بي‌انديش و در طراز يک ان بسوي جلو حرکت کن و هيچ از تنگي و پيچ واهمه نکن

من مي‌بينم که از همه مشکلات گذشته‌اي و چه شيرين موفقيت را بغل زده‌اي... .



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: سعي,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:36



دادرسي نيست مرا

دو شنبه 14 تير 1391

با حي

به تو دل بستم و غير تو کسي نيست مرا
جز تو اي جان جهان دادرسي نيست مرا


عاشق روي توام اي گل بي مثل و مثال
به خدا غير تو هرگز هوسي نيست مرا


با تو هستم ز تو هرگز نشدم دور ولي
چه توان کرد که بانک جرسي نيست مرا


پرده از روي بينداز به جان تو قسم
غير ديدار رخت ملتمسي نيست مرا


گر نباشد برم اي پردگي هر جايي
ارزش قدس چو بال مگسي نيست مرا


مده از جنت و از حور و قصورم خبري
جز رخ دوست نظر سوي کسي نيست مرا

شعر: امام خميني(ره)

ظهور

 چشم يعقوب به ديدار تو حيران مانَد
يوسف از حسن تو انگشت به دندان مانَد

پرده بردار که از شرم تماشاي رخت
تا صف حشر ، قمر سر به گريبان مانَد

 برتر و بهتر و زيباتر و پاکيزه تري
که بگويم گل روي تو به رضوان مانَد

هر که بر سلسله عشق تو تسليم نشد
گردنش بسته به قلاده شيطان مانَد

اين عجب نيست که تا حشر به ياد لب تو
خضر در آب بقا باشد و عطشان مانَد

گرچه در ديده ما تاب تماشاي تو نيست
مهر در ابر روا نيست که پنهان مانَد

همه شب بر سر آنم که ز راه آيي و من
جان نثار قدمت سازم اگر جان مانَد

يوسف مصر ولا بيشتر از اين مگذار
چشم يعقوب به دروازه کنعان مانَد

چند بايد ز فراق تو به حبس دل ما
ناله بي کسي عترت و قرآن مانَد

به پريشاني بنده نگه‌اي کن مگذار
بيش از اين ملت اسلام پريشان مانَد

منبع: اشعار مذهبي



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، علمي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام خامنه اي,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:34



سخن27

چهار شنبه 30 خرداد 1391

يا غفار

رسول اكرم صلي الله عليه واله و سلم:

سر لوحه كارنامه مومن، دوستي با علي‌بن‌ابيطالب است.

من شهر علم هستم و علي عليه‌اسلام دروازه آن، پس؛ هر كه علم خواهد بايد كه از در وارد شود.

فرزندان خود را بزرگ بداريد و آنان را خوب تربيت كنيد، تا آمرزيده شويد.

ثابت قدم‌ترين شما بر صراط، كسي است كه محبتش به اهل بيت من بيشتر باشد.

مهدي امت من كسي است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از عدل خواهد كرد.

اگر بنده خدا مي‌دانست كه در ماه رمضان چه بركتي وجود دارد، دوست مي‌داشت كه تمام سال، رمضان باشد.

براي بهشت دري است بنام ريان كه فقط روزه‌داران از آن وارد مي‌شوند.

سخن 26 سخن 25 سخن24 سخن 23 سخن 22 سخن21 سخن20 سخن19 سخن 18 سخن17 سخن16 سخن 15 سخن14 سخن 13 سخن12 سخن11 سخن10 سخن9 سخن8 سخن 7 سخن 6 سخن5 سخن4 سخن3 سخن2 سخن1



:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، قصه و قاصدك، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: پيامبر اعظم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 6:55



كوشش

چهار شنبه 25 خرداد 1391

بنام هستي بخش

راه دوري نرفته‌ام ولي انگار سالهاست که دارم پياده‌روي مي‌کنم در بيابان تنها و بدون هيچ زادي براي خودم چنين کابوسي وحشتناک است ولي انگار واقعي است

تنها همينجا در يک دشت برهوت، قدمهاي سست، راه دور، اميد از دست رفته، سرابي نه چندان دور چشمک مي‌زند

مي‌توان رفت قدرتم هست ولي چشمانم بيشتر برايم يک جادوگر شده‌اند بجاي نشان دادن به خيالاتم کمک مي‌کنند انگار فرسنگها بايد رفت بدون هيچ

باز در اين تنگه بين دو کوه چون مشکلات و گرفتاريهاي زندگي گير کرده‌اي بايد چاره بي‌انديشي مثل اين است که انديشه در تو نيست، خالي خالي است

براي چندمين بار از روي زمين بلند مي‌شوم گوشه‌اي را پيدا کنم و از اين بي‌درماني رهايي يابم مي‌گويند بايد اميد داشت، اميد تنها نيروي برنده است در همه طول

از ديواري که سدم شده مي‌گذرم، همچون موري که از تکه سنگي خود را رد مي‌دهد باز هم ديوار، ديواري از پشت ديوار ديگر سرک مي‌کشد انگار نه انگار که من بايد برسم راه نرسيدن را نشان مي‌دهد بازهم حرکت باز هم گذشتن

تنها براي بودن، براي اثبات شدن، براي گذشتن از چهارسوي دنيا براي کوچک نشان دادن دنيا، کافي است به آسمان نگاه کني، چرا اينقدر در خود فرو رفته بودم آسمان خيلي فراخ است از همه آنچه که فکر مي‌کردم کمي جلوتر چشمه‌اي است ، آبي زلال و خنگ، سايه‌اي گسترده از درختان نارون ، تاک ، انار، شمشاد، رز، آقاقيا و کاج و سروسعي و تلاش و کوشش

مقصد را نبايد گم نمود نشستن در اين جاي باصفا خوب مي‌نمايد ولي از رسيدن بازت مي‌دارد بايد کوشيد بايد رفت تا رسيد ، مقصد اينجا نيست مقصد جايي در آرزوهاي‌ات است که براي رسيدن به آن جز رفتن و دست از کار و کوشش نکشيدن راهي ندارد گريزي از سعي و کوشش بي‌وقفه نيست براي اوج بودن و به قلعه رسيدن زحمت مي‌خواهد چون از پا افتادي خيزان بايد رفت

مهم رفتن است بسوي مقصد ، دشواريها وقت نائل شدن محو مي‌شوند انگار که اصلاً نبوده‌اند، آنقدر در رفتن غرق شو که ناهمواريها را نبيني، چنان قدم بردار که استواري‌ات را به رخ بکشي چنان باشد که آفريده شده‌اي.

أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏ *38* هيچ کس بار ديگرى را به عهده نخواهد گرفت.
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏*39*و اين‏که براى انسان جز آنچه تلاش کرده بهره‌اي  نيست.
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى‏ *40*  و اين‏که تلاش و سعى او را به زودى به وى بنمايند.
ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَآءَ الْأَوْفَى*41* سپس جزاى کامل آن را به او بدهند.

نجم(38-41)‏



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: سعي,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 6:53



سخن26

سه شنبه 9 خرداد 1391

یا رحیم

هر کس که مرتکب اشتباهی نشده دست بکاری هم نزده و کار نو و جدیدی هم انجام نداده!

فردوسی: خرد و دانش دانا در گفتار او آشکار می‌شود.

پاسکال: دنیا سراسر زیبایی و کمال است و ما کمتر متوجه آن هستیم.

بزرگمهر: خردورزان همیشه به راه آزادگان و راستان می‌روند.

سقراط: فاش نکردن اسرار مردم، دلیل کرامت و بلند همتی است.

بایزید بسطامی: یا خود را چنان نشان بده که هستی، یا چنان باش که می‌گویی.

شریعتی: لحظه را می‌گذراندیم تا به خوشبختی برسیم! غافل از اینکه خوشبختی در همان لحظه‌ها بود.

ابوعلی سینا: معلم نفس خود و شاگرد وجدان خویش باش.

سخن 25   سخن24   سخن 23   سخن 22    سخن21    سخن20   سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن12   سخن11  سخن10    سخن9   سخن8  سخن 7  سخن 6   سخن5   سخن4     سخن3    سخن2     سخن1   



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: پندها,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 13:38



ساده

جمعه 22 ارديبهشت 1391

يا احد

نشسته در خود

هستم؟ نيستم!

در انديشه‌هاي دور

بر هم گرديده صدايم

بنويسم؟ ننويسم!ساده

دلم هيچ ميزاني ندارد

آخر اين هم شد تصميم

انجام دهم؟ ندهم

دورتر از زندگي

نزديکتر از هوا

بهار اينجا در زمستان عقلم مسدود شده

قدمي که جلو آيم انگار پس‌روي کرده‌ام

خدايا! جاودانه نگاه مي‌کنم

مي‌بينم؟ نمي‌بينم!

رعد و رسا مي‌رود

از پس خال ابري ابرو مي‌گشايد

مي‌افشانم؟ نمي‌افشانم!

قافله در زير است باري بر دوش

انتظارم ساده نيست

انگار همه چيز را ساده گرفته‌ايم

اينطور نيست

ساده نيست اينهمه سادگي

راحت از کنار او گذشتيم

ولي دلمان از کنارش نگذشته

قد رعنا نشاني از اوست

مارکي بدون علامت مميزه!

چقدر اين کلمه غريب است

تقريبا ساده

اما پر از مفهوم بي‌مفهوم

شايد بتوان جمله‌اي پيدا کرد

براي گفتن

بگويم بي‌تکلف

در نزد هر خرد و بزرگ

جايي مي‌خواهيم

ولي توان نوشتن نداريم

واقعيت تلخ گويند

ولي شيرين است

مادر نگهداريم کن

پناهم ده

اي همه يزرگي

خرمي دستانت را مي‌خواهم

نيست اکنون

باريکه‌اي از آب در گوشه‌اي از آب‌انبار تلنبار شده

گوش کنم؟ گوش نکنم!

فصل زمستان هم بگذشت

پس در انتظار پاييز نيم‌خيز شده‌ايم

باور کنم؟ باور نکنم!

جاده در انتها روشن است

بروم؟ نروم!

کاسه همان ظرف بزرگ صبر امروز دارد تکميل مي‌شد

سرريز آنرا مي‌چشم داغ است و جوشان

بچشم؟ نچشم!

رکاب زخمي در دستان او است

چون شمشيري در غلاف خود

چسبيده بر بر مردي جنگجو

پيدا کن قلم و کاغذ

مي‌خواهيم آغاز کنيم يک گفته بسيار ساده

بنويسم؟ ننويسم!



:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: مادر,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 13:12



روز معلم مبارك

چهار شنبه 12 ارديبهشت 1391

يا اعلي

با تبريک روز و هفته معلم و گرامي داشت شهادت استاد شهيد آيةالله مطهري به جامعه بزرگ فرهنگي و ديگر هم‌وطنان عزيز

و شعر معلم زير از اعظم سبحاني تقديم به شما:

بوي گل بوي بهاران مي دهي
مثل شبنم بوي باران مي دهي
آبي استي مثل آرامش به من
درس خوبي درس ايمان مي دهي
يک بغل لبخند با فرفره
دست ما گل هاي خندان مي دهي
تو به من با لحن خوب کودکي
ياد ايام دبستان مي دهي
ياد ژاله ياد گلهاي غريب
مانده در اندوه گلدان مي دهي
روز باران و کتاب گمشده
ياد کبراي پريشان مي دهي
بوي خوبي بوي بودن بوي مهر
بوي لطف خاله مرجان مي دهي
آب بابا نان ندارد دست تو
خالي اما تو به من جان مي دهي
خوب مي دانم اگر دارا شوي
به تمام کودکان نان مي دهي
آشناي تشنگي هاي زمين
تو به شبنم چشم گريان مي دهي
در جهاني خالي از مهر و صفا
بوي بخشش بوي احسان مي دهي
برگ ها گر تر شد از اشک يتيم
دفتري از جنس باران مي دهي
ميرزاي کوچک قلب مني
بوي جنگل هاي گيلان مي دهي
ميهن خود را کنيم آباد را
ياد فرزندان ايران مي دهي


:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، قصه و قاصدك، علی اکبری، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: شهيد مطهري,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 11:47



اشك حيدر

چهار شنبه 5 ارديبهشت 1391

يا عزيز

به مناسبت شهادت يگانه دخت پيامبر اعظم(ص) شعري از عزيزي در پي مي‌آوريم

 

بايد از فقدان گل، خونجوش بود ياس كبود

در فراق ياس، مشكي پوش بود


ياس ما را رو به پاكي مي برد

رو به عشقي اشتراكي مي برد

ياس يك شب را گل ايوان ماست

ياس تنها يك سحر مهمان ماست


بعد روي صبح، پرپر مي شود

راهي شبهاي ديگر مي شود


ياس مثل عطر پاك نيّـت است

ياس استنشاق معصوميّـت است


ياس بوي حوض كوثر مي دهد

عطر اخلاق پيمبر مي دهد


حضرت زهرا دلش از ياس بود

دانه هاي اشكش از الماس بود


داغ عطر ياس زهرا زير ماه

مي چكانيد اشك حيدر را به چاه


عشق محزون علي ياس است و بس

چشم او يك چشمه الماس است و بس


اشك مي ريزد علي مانند رود

بر تن زهرا: گل ياس كبود


گريه كن زيرا كه دُخت آفتاب

بي خبر بايد بخوابد در تراب


اين دل ياس است و روح ياسمين

اين امانت را امين باش اي زمين


نيمه شب دزدانه بايد در مغاك

ريخت بر روي گل خورشيد، خاك



:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، قصه و قاصدك، علمي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام علي,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 11:45



سخن25

سه شنبه 29 فروردين 1391

يا لطيف

حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليه:

پاداش خوشرويي در برابر مومن، بهشت است و خوشرويي با دشمن ستيزه جو، انسان را از عذاب آتش باز مي‌دارد.

بهترين شما کسي است که در برخورد با مردم نرم‌تر و مهربان‌تر باشد و ارزشمندترين مردم کساني هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده‌اند.

همانا سعادتمند حقيقي کسي است که امام علي عليه السلام را در دوران زندگي و پس از مرگ دوست داشته باشد.

خداوند نيکي به پدر و مادر را واجب کرد تا مردم از خشم او در امان بمانند و دستگيري از خويشان را موجب افزايش عمر و سبب فزوني جمعيت و قدرت قرار داد.

کسي که عبادتهاي خالصانه خود را بسوي خدا بفرستد، پروردگار کريم، برترين مصلحت را بسويش روانه مي‌کند.

رب العالمين پرهيز از افترا و دشنام را براي دور شدن از لعنت واجب فرمود و دزدي را منع کرد تا مردمان راه عفت پويند.

سخن24   سخن 23   سخن 22    سخن21    سخن20   سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن12   سخن11  سخن10    سخن9   سخن8  سخن 7  سخن 6   سخن5   سخن4     سخن3    سخن2     سخن1   



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: حضرت فاطمه,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 8:58



بهار

دو شنبه 7 فروردين 1391

 

يا ربيع آوربهار

بهار آمد که غم از دل برد، غم در دل افزون شد
چه گويم کز غم آن سرو خندان، جان و دل خون شد
گروه عاشقان بستند محمل ها و وارستند
تو داني حال ما واماندگان در اين ميان چون شد
گل از هجران بلبل، بلبل از دوريّ گل هر دم
به طرف
گلستان هر يک به عشق خويش مفتون شد

حجاب از چهره دلــــــــــــــدار ما، باد صبـا بگرفت

چـــــو من هر کس بر او يک دم نظر افکند، مجنون شد

بهــــــــار آمد، ز گلشن بــــــرد زرديها و سرديهــا

به يُمن خور، گلستان سبز و بستان گرم و گلگون شد

بهـــــــار آمــــــد، بهــــــار آمـــد، بهار گل‏عذار آمد

به ميخــــــواران عــاشق گو: خمار از صحنه بيرون شد

امام خميني(ره)



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: امام خميني,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 7:55



پيدا

پنج شنبه 25 اسفند 1390

يا رحيم

هرکي نگاهي دارد از درون و از برون

شاهدي در کنار دارد هم دقيق و هم شفيقپيدا و پنهان

ماهي در هروله گرفتار صيد صياد برون

نداند که چگونه آيد در کنار يا بر کنار

سلامي و کلامي سخن از نو کند

شاد باشد و هلهله برپا کند

سخت نيست بودن در ميان

برکنار ديوار هم نيست جاي امن

فردا و فرداها در پي هم در گذار زمان

خطوط در هم و  ورهم مي‌نگارم من

شاخصي نيست پس نگارم در انتظار

بي‌خود شده سرگردان و ويلان در واديم

رنگي دگر زن نيست اين ميدان جبهه کاروزار

وارسي کردم ني ديدم پيشاني‌ام ني‌نشانيم

هم سلاح بود و صلاح همدگر

کي داند چه گيرد بر زبان يا دست توان

رازها مي‌بينيم در اين يک وجب

زمين وسيع رب عالم تابم نادرم

منصور هم نيست در کلام مسرور خويش

ريگ بيابان هست قيمتي در بر هر نکته سنج

شايد وقت ديگر خواستيم ترک او را ترک بينيم

ما بدينجا خوش نيست در بايد نمود حرکت‌ها

راهي بدين سردي ديده‌اي اي پير ميکده

صبح کرده‌اي تن در سوز و آتش از تن فرو

افلاک را ننگر بيد مجنون اينجاست نار

هر برگي نشاني دارد در درون از دور

درياها دور شد از مي برون کرد

خاطري در گذشته ماري در پوستين تن

آفتاب سن را ترک نگفته با اين سن بلند

من چگونه ترک گويم خاطر دوران را

از غيب هر دم مي‌بارد چوب و سنگ

فصل باريدن را کرديم پشت سر در جاي تنگ

گل به هزار رنگ دارد ناز قشنگ

پلنگ تيز دندان نداند اين راز زورق بي‌قرار

شکوت راهبان ديدني نيست با چشم تنگ

تنگتر بايد ديد عمق جاده فکر سالار راه

مي‌شود کرد فراموش همه اين برديان

حلميان و هليان و هنديان و مصريان

شور دل بايد نمود

تا شود پيدا نا پيداي گم



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: پيداي گم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 12:56



سخن24

سه شنبه 11 اسفند 1390

يا حي

امام جواد عليه السلام:

خداوند چنانكه بر خشم بر زنان و كودكان خشمگين مي‌شود بر هيچ چيز ديگر چنين خشمگين نمي‌شود.

آنکس که به غير روي آورد خداوند به همان واگذارش مي‌کند.

فاش کردن کاري پيش از استوار کردن آن سبب تباهي آن مي‌شود..

فساد اخلاقي آدم بر اثر معاشرت با بي‌خردان است.

نيکوتر از شگفتي در گفتار اين است که سخن نگويي.

در کارها ثابت قدم باشيد تا کامياب و موفق شويد.

عالمان به سبب زيادي جاهلان غريبند.

توجه قلبي به پروردگار متعال بهتر و سزاوارتر است از خسته کردن اعضا با ظاهر عبادات.

سخن 23   سخن 22    سخن21    سخن20   سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن12   سخن11  سخن10    سخن9   سخن8  سخن ?  سخن ?   سخن?   سخن?     سخن3    سخن?     سخن1   



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: امام جواد,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 10:43



سخن23

پنج شنبه 19 دی 1390

هوالحق

امام جعفر صادق عليه السلام:

عفو و گذشت زکات پيروزي است.

رفتار برادر ايماني خود(نه دشمن) را به بهترين وجه تفسير و برداشت کن!

اگر باطن آدمي اصلاح شود، رفتارش محکم و دلچسب خواهد بود.

هرکس از شما به بلايي مبتلا شود و صبر کند، اجرش مثل هزار شهيد است.

سعي کردن در برآورده کردن حاجات مومنين بهتر است از هفتاد مرتبه طواف خانه خدا.

دل حرم خداست در حرم، غير خدا را منشان.

انسان عارف، چهره باز و خندان و دلي حزين و ترسان دارد.

پشيماني از گذشت، برتر از پشيماني از کيفر دادن است.

دقت و تفکر در علوم،عقل را بارور مي‌کند.

سخن 22    سخن21    سخن20   سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن12   سخن11  سخن10    سخن9   سخن8  سخن ?  سخن ?   سخن?   سخن?     سخن3    سخن?     سخن1 

 



:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: حكمتها,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 11:30



غروب عاشورا

شنبه 15 آذر 1390

یا ثارالله

قسمتی را جستجو نتوان کرد

راهی را طی نتوان کرد

بحری را غوطه‌ور نتوان شد
یا حسین
آسمانی را تعریف نتوان کرد

کوهی را فتح نتوان نمود

اینجا حیاتی دیگر پیداست

اینجا راهی بس دشوار

گداری بس پر شیب

شیری ژیان در کمین

پروازی بسوی روشنایی

در پی آب حیاتی

یا در حیات دوباره آب

تشنگی همه را گلو فشرده

طفل شش ماهه عطشان را

کس نتواند بال زدن دید

آیا می‌شود دهان چسبیده از خشکی را....

بل نامردمان را

حرمله و تیر سه شعبه را

آه از نامردمی‌ها

آه از بی‌حیایی‌ها

آه از نامرادی‌ها

آه از این همه نامردی

خیانت و خباثت

هوس بازی و ترس

دو رنگی و چند رنگی

بی‌فایی و فلاکت

رنگی است تیره و همه‌گیر

برایم تعریف کن از زیبایی

از روبروی حق و باطل

از پیروزی و شکست

از ماندن و رفتن

از عاقبت و فرجام

زشتی و زیبایی

رهی است دور

پیداست از آنجا روشنایی

تاریکی را نکاو

مدار را نگاه کن

حقیقت پیداست

چون روز

اگر پیدا نبود که حر بر نمی‌گشت

چشمانت را بسته‌ای

راه پیداست

روشنایی افق را در نوردیده

چشمانت را باز کن خواهی دید.

حبیب و زهیر

ادهم و بشر

جابر و جناده

جندب و جوین

حجاج و حلاس

زاهر و زهیر

سوار و شبیب

سعید و  بریر

عائد و عامر

عبدالله و عبیدالله

عبدالرحمان و عمار

قاسم و قاسط

کردوس و کنانه

مسلم و مسعود

نصر و نعمان

عمرو و نافع

سلمان و حجاج

یزید و حنظله

عابس و شوذب

عبدالرحمان و وهب

زیاد و عقبه

یحیی و منجح

..... و .....

هفتاد و دو یار از سحر گذشتن و به صبح رسیدن

و برایشان می‌خوانیم

السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین



:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، قصه و قاصدك، علی اکبری، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: ماه محرم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 14:12



حسينيان

شنبه 12 آذر 1390

یا ثارالله

قسمتی را جستجو نتوان کرد

راهی را طی نتوان کرد

بحری را غوطه‌ور نتوان شد
یا حسین
آسمانی را تعریف نتوان کرد

کوهی را فتح نتوان نمود

اینجا حیاتی دیگر پیداست

اینجا راهی بس دشوار

گداری بس پر شیب

شیری ژیان در کمین

پروازی بسوی روشنایی

در پی آب حیاتی

یا در حیات دوباره آب

تشنگی همه را گلو فشرده

طفل شش ماهه عطشان را

کس نتواند بال زدن دید

آیا می‌شود دهان چسبیده از خشکی را....

بل نامردمان را

حرمله و تیر سه شعبه را

آه از نامردمی‌ها

آه از بی‌حیایی‌ها

آه از نامرادی‌ها

آه از این همه نامردی

خیانت و خباثت

هوس بازی و ترس

دو رنگی و چند رنگی

بی‌فایی و فلاکت

رنگی است تیره و همه‌گیر

برایم تعریف کن از زیبایی

از روبروی حق و باطل

از پیروزی و شکست

از ماندن و رفتن

از عاقبت و فرجام

زشتی و زیبایی

رهی است دور

پیداست از آنجا روشنایی

تاریکی را نکاو

مدار را نگاه کن

حقیقت پیداست

چون روز

اگر پیدا نبود که حر بر نمی‌گشت

چشمانت را بسته‌ای

راه پیداست

روشنایی افق را در نوردیده

چشمانت را باز کن خواهی دید.

حبیب و زهیر

ادهم و بشر

جابر و جناده

جندب و جوین

حجاج و حلاس

زاهر و زهیر

سوار و شبیب

سعید و  بریر

عائد و عامر

عبدالله و عبیدالله

عبدالرحمان و عمار

قاسم و قاسط

کردوس و کنانه

مسلم و مسعود

نصر و نعمان

عمرو و نافع

سلمان و حجاج

یزید و حنظله

عابس و شوذب

عبدالرحمان و وهب

زیاد و عقبه

یحیی و منجح

..... و .....

هفتاد و دو یار از سحر گذشتن و به صبح رسیدن

و برایشان می‌خوانیم

السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین



:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، قصه و قاصدك، علی اکبری، ،
:: برچسب‌ها: ماه محرم,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 14:9



سخن21

دو شنبه 8 آبان 1390

 یا هو

 

حضرت رسول اکرم (ص): دوستی با ما باعث ریز گناهان می شود، آنگونه که باد برگها را می ریزد.

حضرت علی علیه السلام: هر کس بخاطر خدا از چیزی بگذرد، خدا بهتر از آنرا به او عنایت می کند.

امام رضا علیه السلام: هر کس اندوه مومنی را برطرف کند، خداوند در قیامت اندوه را از قلبس دور می کند.

سخن20   سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن١٢   سخن11  سخن10    سخن9   سخن٨  سخن ۷  سخن ۶   سخن۵   سخن۴     سخن٣    سخن۲     سخن1   



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، ،

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 11:34



سخن20

دو شنبه 6 آبان 1390

بنام حق

حضرت رسول اکرم (ص): هرکاری که با نام خدا آغاز نشود ابتر و ناقص است.

امام جواد علیه السلام: توجه قلب به خداوند بهتر است از خسته کردن اعضا با ظاهر عبادت.

امام محمد باقرعلیه السلام: برای نرم شدن دل در خلوت با خدا راز و نیاز کن.

سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن١٢   سخن11  سخن10    سخن9   سخن٨  سخن ۷  سخن ۶   سخن۵   سخن۴     سخن٣    سخن۲     سخن1   


:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علوم انساني، ،

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 11:22



سخن19

یک شنبه 10 مهر 1390

یا حق

امام سجاد علیه السلام: منتظران ظهور مهدی برترین‌های هر زمان هستند.

امام حسین علیه السلام: بی‌گمان،دل‌های شیعیان ما از هر خیانت، کینه و فریب پاک است.

 حضرت علی بن الحسین علیه السلام: معبود من! اگر گناه از بنده زشت است؛ولی گذشت از سوی تو چه زیباست.

حضرت امام سجاد علیه‌السلام: خدایا! با زیبایی‌ات از زشتی ما درگذر.

حضرت سجاد: حق مال و دارایی تو این است که آنرا از راه حلال بدست آوری و در راه حلال خرج کنی.

سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن١٢   سخن11  سخن10    سخن9   سخن٨  سخن ۷  سخن ۶   سخن۵   سخن۴     سخن٣    سخن۲     سخن1   



:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، ،
:: برچسب‌ها: یا حق امام سجاد علیه السلام: منتظران ظهور مهدی برترین‌های هر زمان هستند, امام حسین علیه السلام: بی‌گمان, دل‌های شیعیان ما از هر خیانت, کینه و فریب پاک است, حضرت علی بن الحسین علیه السلام: معبود من! اگر گناه از بنده زشت است؛ولی گذشت از سوی تو چه زیباست, حضرت امام سجاد علیه‌ال,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 13:14



سخن17

چهار شنبه 17 خرداد 1390

یا رحیم

خداوند آزمایش دنیا را برای ثواب آخرت قرار داده است.

سخن16 

 

سخن 15 

 

سخن14

 

سخن 13

 

سخن١٢

  

سخن11

 

سخن10

   

سخن9

  

سخن٨  سخن ۷  سخن ۶   سخن۵   سخن۴     سخن٣    سخن۲     سخن1   

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: پند,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 13:45



سخن16

چهار شنبه 9 خرداد 1390

يا کریم

ماه در دست به دنبال که، اینگونه

مست می‌گردد و یک لحظه نمی‌اساید

سخن 15 

 

سخن14

 

سخن 13

 

سخن١٢

  

سخن11

 

سخن10

   

سخن9

  

سخن٨  سخن ۷  سخن ۶   سخن۵   سخن۴     سخن٣    سخن۲     سخن1   

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، ،
:: برچسب‌ها: پند,

نوشته شده توسط علي اكبري(آج) در ساعت 13:44



درباره



به وبلاگ من خوش آمدید
aliakbariA@yahoo.com


مطالب پیشین

پاکان
جمعه
باریکه
آشنا
تقلا
روز و شب حسین
انسان حیوان
زورگیری بانکی
تمام
کالا
خواستن
چه شدیم
راهی
سوال
باد
دوگانه
وزین
تاریخ
بیداد
زجر




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by aj